مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دلنوشته یکی از طلاب

05 اسفند 1394 توسط طیبی

نمی دانم چه بگویم از سراپرده دلم  

که سخت می شود ، گفتن ناگفته ها

هستی و نمی بینم تورا ، این میشود سرگذشت تلخ مرا …   

من نیستم و تو می بینی مرا

نم نم باران که می بارد قلبم می گیرد از غم ندیدنت آقا

دل می گیرد و نفسی نیست برای دمیدن ، و آهی نیست برا کشیدن

  خوابهایم بی تو می شود کابوس ، وقتی که نباشی می شوم نابود

  کاش می شد سرنوشت مرا ، با تو از سر  نوشت آقا   

نمی دانم چرا روزها که بی تو می گذرد بد می گذرد گمان می کنم زندگی بی تو جهنم می شود

قلبم قندیل بست از نداشتن تو و نفسهای سردم تو را می طلبد

آقا چشمانم بهانه ی تو را می گیرد  

وجودم خاک گرفته است

دستان سرد مرا بگیر دستانم به یاری خدای تو می نویسد

و دلی که همیشه تنشنه ی عشق تو است 

من که همیشه جامانده ی دیار عشقم مرا برسان به قافله ی عشاق ، آقا…

 نظر دهید »

دلنوشته ای در وصف حضرت علی (علیه السّلام)

04 خرداد 1392 توسط طیبی

خورشید در حال بالا آمدن از کوه­های خسته و بیابان­های ریگزار و گرم مکّه بود و نسیمی خوش از هر سوی بر این دیار خاکی شروع به وزیدن می­کرد و بوی خوش را همراه با پیک عشق و امید به آن دیار می­آورد و ابوطالب با دلی خسته و دست‌های پینه بسته­ی خود منتظر آوای خوش و میوه­ی سرسبد هستی و گل سرسبد روزگارِ این دنیای خاکی بود و فاطمه آن بانوی جاوید و عفیف با نگاهی خسته و دلی پر از هزار امید و آرزو و در پی آمدن آن گل سرسبد و منتظر آن خورشید رخشان روزگار و بازوی راست نبی بود .

آنگاه در دمادم روز (انتهای روز) ، دردی او را فرا گرفت و ناگاه در قبله­گاه و توحیدگاه هستی آن جایگاه معبود و خانه­ی ملکوتی حق تعالی بود و شکافی عمیق بر دیوارهای آن شروع به باز کردن نمود و فاطمه با قدم­های استوار ، خود را به درون جایگاه معبود رسانید و گل همیشه بهار و حیدر کرّار با ابهّت و نوری خروشان پا به این دیار هستی نهاد و سرتاسر آن­جا پُر شد از نور عشق و هنگام آمدنش پروانه­ها رقص­کنان به دور شمع­های خسته­ی مکّه به پرواز درآمدند و بلبلان آوای عشق سر دادند و کبوتران همراه با هم سرود دینداری خواندند و گل­های روزگار به دشت­های خشک مکّه خندید و شکوفه­ها سر دادند که آمد آن مونس و همدم فاطمه ، آن شیر خدا ، حیدر کرّار و پسرعموی نبی ، بوستان علم و معرفت ، بیان­کننده­ی نهج­البلاغه ، فاتح خیبر ، آن نور عظیم حق تعالی و آمد علی ، همای رحمت که با آمدنش حلقه­ی گیتی به صدا درآمد و فاطمه خندان و شادان از آمدن همچنین دسته گلی که سر تا سر وجودش را فرا گرفته بود و تا سه روز در آنجا میهمانی لاله­های زیبای حق تعالی بود و بعد از آن با قامتی راست­کردار و عشقی جاویدان هنگامی که آن نور درخشان را در دست داشت ، پا به بیرون نهاده و بوی عطر آن همای رحمت ، همه جا را فرا گرفت و خبر آمدنش همراه با نسیم مطبوع همه جا پیچید و رجب به خود بالید که در میان روزهای خجسته و میمون و پر از راز و نیاز خود روز سیزدهم به نام علی (علیه السّلام) رقم خورد و علی گویان و علی مدد از نام 13 رجب برخاست .

آفرین بر روزگار و آفرین بر کعبه و تبریک به فاطمه و ابوطالب و خجسته باد بر پیامبر آن رسل نبوّت و مبارک باد بر فاطمه آن گوهر زیبای هستی که شاه نجف از درگه هستی پای به زمین نهاد و با آمدنش همه جا را پر از عدالت و صفا فرا گرفت و حال ، ما ، علی گویان و با مدد از پرورگار و با چشم­های به انتظار نشسته­ی خود به انتظار آن پرچم­دار حق و حقیقت می­نشینیم تا با آمدنش همه جا را پر از عشق و صفا کند و عدالت را در سر تا سر این دیار به عرصه­ی وجود بگذارد …

یا علی مدد …

طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 2 نظر

وصف ریحانه النبی

12 اردیبهشت 1392 توسط طیبی

 

سال­ها به دور از هر دینی و مذهبی در آن عصر جاهلیّت ، دختر ، این گلِ سرسبد ، جایی در میان مردم نداشت و هر روز مردمان آن دیار ، شاهد زنده به گور کردن دختران زیادی بودند و بویی از مهر و عاطفه به او وجود نداشت تا اینکه ستاره­ای بدرخشید و ماه مجلس شد و از دامن آن بانوی بزرگوار ، اوّلین نمازگزار زن و از صلب ختم نبوّت آن پیامبرِ همیشه جاوید ، انسانی شایسته و عفیف ، دختری از جنس گل­های بهشتی پا به عرصه­ی وجود نهاد و بوی عطر آمدنش همه­جا را فرا گرفت و عطر ریحانه­ی نبی همه جا پیچید . دختری که از جنس یاقوت­های سبز عشق و مرواریدهای طلایی بود و معرفت وجودیش در همه­ی این گیتی فزونی یافت و ساقه­های لطف و مهربانیش بر سر زنان این عالم رویانیده شد و ریحانه­ی نبی ، آن مونس و همدمش به دیار خاکی مکّه پا گذاشت . خدیجه (سلام الله علیها) هنگام وضع حمل ، سر تا سر وجودش را نور عظیمی فراگرفته بود و آسیه ، مریم مقدّس ، هاجر ، ساره ، زنان اربعه­ی بهشتی به دور او می­چرخیدند و فرشتگان مژده می­دادند که زمین پُر خواهد شد از بوی گل یاس محمّد ، و او به این دیار خاکی پا نهاد و عطر وجودش در سر تا سر عالم پیچید و پروانه­های دشت به پرواز درآمده و رقص­کنان به دور شمع می­گرویدند و بلبلان آوازخوان نوای شادی درمی­دادند و چلچله­ها با هم سرود عشق سر می­دادند و کبوتران ، مژده­ی مبارک باد می­گفتند و خاتم پیامبر ، آن نورِ عالم­تاب ، از آمدن همچنین دختری نوای شکر سر داد و شادی‌کنان همراه با فرشتگان آسمانی به خدیجه تبریک گفت و با آمدنش رسم دیرینه­ی زنده به گور کردن دختران و ارزش­ نهادن به مقام والای زن و ارج نهادن به مقام مادر اوج گرفت و از دامان این گلِ یاس ، اسوه­های شهادت و صبر و بردباری به این عالم پا گذاشتند و از آنها نیز 9 انسان معصوم و وارسته بر این هستی ، سرودِ دین و دینداری خواندند و برای همیشه ماندگار و جاوید ماندند و او برای همه­ی زنان الگوی صبر و بردباری و شجاعت شد و به همه­ درس دینداری و عفاف را داد و نشان برترین و والاترین بانوی دو عالم را به خود گرفت .

نمی­دانم ، شاید دست­های من ناتوان است و یا قلم قاصر از بیان توصیف او ؛ ولی از بانوی دو عالم ، گلِ سرسبد هستی ، می­خواهم که به ما ، این انسان­های دردمند و زنان جامعه ، نوری حقیقی بتاباند و بر ما سایه­ی مهر و عطوفت را بنمایاند و گوهر گرانبهای زن ، این لباس حجاب و عفاف را برای ما نگه دارد و به ما صبری جمیل و ارزشی والا عطا نماید … (ان شاء الله)

 

              طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 2 نظر

وصف معلم

12 اردیبهشت 1392 توسط طیبی

روزی از دیار خود رو به سوی سرای تعلیم و تعلّم پا نهادم و با دلی آکنده از تیرگی و خستگی در گوشه­ای از کنج آنجا به نظاره نشستم ، تا که شاید از پشت این تاریکی­ها و خفقان­ها ، کسی پدیدار شود و با نور وجودی خود ، مرا به فیض علم و دانایی برساند . ناگاه دَرِ سرای تعلیم با عشق و مهربانی باز شد و با قدم­های پابرجا و استوار خود ، رو به سوی تاریکی­های من پا نهاد و در آنجا با احترام و هیبت نشست و با آمدنش بوی عطر مهر و وفا پیچید . آنگاه در مقابل او از سرِ خلوص با قدم­های ناتوانِ خود ، سرِ تعظیم فرود آورده و در مقابلش نشستم تا که از نور علم و معرفتِ او ذرّه­ای بیابم و جستجوهای ناتمام خود را به درجه­ی اتمام رسانده و از درِ علم و دانش وارد شده و باب حقیقی سیر و سلوک را پیدا کنم .

در همین حال با نظاره بر این ستاره­ی علم و ادب دریافتم که چشم­های او سایه­سارِ نیروی علاقه و توصیف­ناپذیر مهربانی است و بینایی بشر با دیدن چشم­های او ، نور حقیقت را دریافت می­کند و لب­های او هنگام باز شدن ، کلمات دین و زندگی و توحید را بیان می­کند که بشر با دیدن آنها به نور حقیقیِ معبود و رسالت پیامبران می­رسد و آنها را در زمره­ی کارهای روزمرّه‌ی خود قرار می­دهد و زبان او هنگام به حرکت درآمدن ، فضایل را یکی یکی توصیف می­کند و از میان آنها بهترین و ناقب­ترین جمله­ها را انتخاب کرده و به سوی هدایت و راهنمایی انسان­ها می­رساند و بشر با شنیدن کلمات او ، زیباترین ترانه­ی عشق را ساخته و چرخه­ی زندگی را به حرکت درمی­آورد .

هنوز و تا همیشه صورت این ستاره­ی درخشان با زیبایی خاصّ و وصف­ناپذیری همچون شمعی نورانی می­تابد و من که از تبار باران بوده و بر خاک­های به گِل نشسته­ی این زمانه ، دود سیاهی و تاریکی را احساس می­کنم ، همچون پروانه­ای به دور او می­چرخم که شاید از نور این شمعِ فروزان محروم نمانم و هر روز صبحگاهان که از دیار خود رو به سوی سرایِ تعلیم می­آیم ، می­خواهم که از نور وجودی او بر من بتابد که شاید هنگام رفتن از اینجا ، ذرّه­ای از آن نور سپید درخشان بر من تابیده باشد و رفتار و اعمال او همچون رودی خروشان بر زندگی من جاری شود .

و از تو ای خدای منّان ! خواستارم که او را در این سایه­سارِ گیتی به لطف و مرحمت خود نگه داری و هر روز بر فضایل و اخلاقیّات او افزوده تا ما نیز از لطف و برکات این فضایل ، درس اخلاق و معرفت را بیاموزیم و در مسیر پُر پیچ و خم زندگی قرار دهیم و او را تا ابد ، همیشه و همه جا ، جاوید بدار ……. جاوید بدار …….. .

 

آمین یا ربّ العالمین

  

طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی سطح 2 با موضوع شبهات جدید وهابیّت

03 اردیبهشت 1392 توسط طیبی

شورای عالی حوزه علمیّه قم

مرکز مدیریّت حوزه های علمیّه خواهران

مدرسه علمیّه طوبی

شهرستان بهبهان

تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)

عنوان

پاسخ به بعضی شبهات جدید وهّابیّت

 

استاد راهنما

جناب آقای سیّد کمال نورافشان

استاد داور

حجه الاسلام والمسلمین آقای عبدالرّضا آقاجری

پژوهشگر

اطهر قاسمی

زمستان 1391

 *************************

چکیده

عصر جدید ، عصر شبهات است و کسانی در این عصر می‌توانند موفّق و سربلند عمل کنند که توانایی شناسایی شبهات و قدرت پاسخگویی به آنها را به دست آورده باشند .

شیعه در این عصر به شدّت مورد حمله‌ی دشمنان اهل بیت (علیهم­السّلام) قرار گرفته ، به خاطر اصالت و جایگاه والایی که آموزه­های شیعه دارد . از این رو علمای شیعه باید دنبال راه حلّ اساسی و پاسخگویی به این شبهات باشند .

شبهه به معنای پوشیدگی امری و به حقّ شباهت دارد . این شبهات از زمان ابن تیمیّه در قرن هشتم شروع شد و بعد از پنج قرن محمّد عبدالوهّاب به وسیله­ی عمّال انگلیسی وارد عرصه شد و دوباره با جدّیّت ، این شبهات را دامن زده ؛ آنها شفاعت ، توسّل ، زیارت اهل قبور و بسیاری آموزه­های شیعه را از مصادیق شرک می­دانند و عقیده دارند که نباید جز خدا از کسی چیزی را درخواست کرد و نیز از این ، پا را فراتر گذاشته و تهمت­هایی را به پیامبر و اهل بیت و شیعه وارد کرده­اند و راه خلفای اموی را در پیش گرفته­اند .

 

واژگان کلیدی : شبهه ، وهّابیت ، توسّل ، شفاعت ، سدّ ذرایع و شرک .

 

 2 نظر

جریان‌شناسی فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی

31 فروردین 1392 توسط طیبی

 

 

شورای عالی حوزه علمیّه قم

مرکز مدیریّت حوزه های علمیّه خواهران

مدرسه علمیّه طوبی

شهرستان بهبهان

تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)

عنوان

جریان‌شناسی فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی

استاد راهنما

جناب آقای سیّد کمال نورافشان

استاد داور

سرکار خانم زینب شریفی اسدی

پژوهشگر

مرضیه شادروان

زمستان 1391

*******************************************

چکیده

سرگذشت جریان‌های به وجود آمده در دوران معاصر و چگونگی تفسیر آنان از دین ، و مهم‌تر از همه ، رویارویی آنان با اندیشه‌های نو ، اعمّ از اندیشه­های مدرن ، آن هم در جهت غربی کردن و نو کردن دین ، سرگذشت جالبی است که می‌تواند برای روزگار ما سودمند و عبرت‌آفرین باشد . ما برای شناخت بهتر موقعیّت خویش ، لازم است تا این تاریخچه را به دقّت مرور کنیم ؛ تجربه‌ی روزهایی که نخستین سازمان‌ها و احزاب مذهبی متأثّر از اندیشه‌های سوسیالیستی فعّالیّت خویش را آغاز کردند ؛ زمانی که برخی از تشکّل‌های مذهبی بی‌ریشه ، در دامن اندیشه‌های مارکسیستی فرو غلطیدند و دورانی که سازمان مجاهدین به عنوان یک سازمان مذهبی ، یک باره ایدئولوژی مارکسیسم را پذیرفت و مرتد شد ؛ و همین‌طور زمانی که اندیشه‌های اسلامی با اندیشه‌های اجتماعی غرب گره خورد و تلاش شد تا از زاویه‌ی علوم اجتماعی جدید ، دین تفسیر شود ؛ حرکتی که تا به امروز ادامه یافته است . همه‌ی اینها تجربه‌هایی است که بر مردم و تشکّل‌های اسلامی و نخبگان ما ، گذشته و اکنون نیز در حال تجربه شدن است .

بیم آن می‌رود که بی توجّهی به آن تجربه‌ها ، یک بار دیگر متفکّران سطحی‌نگر مذهبی ما را در گرداب جریان‌ها فرو برد . درحالی که هوشیاری و بیداری همه جانبه ، می‌تواند ما را از این قبیل برخوردهای قشری نسبت به دین و غرب و تولید التقاط‌های جدید فکری باز دارد و به کار تدوین نگرشی ناب از اسلام اصیل وا دارد ؛ نگرشی که بتواند بر پایه‌ی وحی و با استفاده از منابع اصیل و بهره‌گیری از عقل و اجتهاد و ابتکار ، راه زندگی و سعادت و طریق پیمودن صراط مستقیم را به ما بنمایاند و همزمان از « تحجّر» و « بدعت » نجات دهد .

 

واژگان کلیدی : انقلاب ، جریان­شناسی فرهنگی ، جنگ سخت ، جنگ نرم ، نخبگان فرهنگی .

 

 1 نظر

دل نوشته‌ای برای بانوی دو عالم

27 فروردین 1392 توسط طیبی

 

 

در کوچه‌های غمبار مدینه ، دوان دوان به سوی سرای نور و حکمت دویدم و از آنجا صدای آه و ناله بلند شد و طفلان مولا در پی مادر بزرگوار خود ، گریان و نالان ، همچون رودی اشک‌ریزان بودند . آنگاه با نگاه خسته و غم‌آلود خود ، به خانه بازگشتم .

و حال بانو جان ! با دلی خسته و غم‌آلود ، با این تندبادهای روزگار ، در کنج خانه‌ی خود به نظاره‌ی بوته‌ای سبز نشستم . آنگاه از او پرسیدم چرا دیگر چشم‌های من قدرت نظاره بر این گستره‌ی هستی را ندارد . جواب داد : زیرا هستی دیگر آن عشق و مهر و محبّت کافی را ندارد . گفتم : چرا گوش‌های من ، صداهای طاقت‌فرسای باد و باران این دیار را ندارد . گفت : زیرا صدای انسان‌ها در کنج خانه‌ها خاموش شده و در زیر فرسنگ‌ها خاک ، صداهای آنها به فراموشی رفته است . گفتم : پس چرا زبان دیگر نیروی مدح و ستایش دوستان و نیکان را ندارد ؟ گفت : زیرا اندیشه‌ها و افکار آنها در زیر پوستینی از جامه‌های زیبا و خانه‌های بر آسمان برافراشته به خواب رفته و آنها هر کدام در تار و پود این زندگی هستند و هر روز با طلوع خورشید درخشان بیدار شده و با غروب آن به خواب می‌روند . پس بانوی من ! دیگر از کوچه‌ها و پشت‌بام‌های خانه‌های سر به فلک کشیده‌ی ما بوی مهر و محبّت رخت بربسته و بوی نان داغِ مادر ، دیگر به مشام ما نمی‌رسد و هر روز که کوچه‌های شهر را می‌پیمایم ، زنانی از جنس خود را می‌بینم که موها را افسون و چشم‌ها را سرمه‌گون و لب‌ها را رژگون کرده‌اند و امّا از آن چادر خاکیت چه خبر ؟

هرچه دوان دوان از پسِ کوچه‌ها به این طرف و آن طرف رفتم و بر پشت‌بام‌ها به نظاره نشستم و به تماشا پرداختم تا که شاید چشمم به آن نماد اقتدار و عزّت زن مسلمان بیفتد ، خبری نبود !! نمی‌دانم چرا کسی نیست که از آن مهر و محبّت همیشگی و از صدای تکبیرگویان مسجدها که در قدیم‌ها از سیل مردم به گوش ما می‌رسید ، ندایی به ما برساند و مژده‌ی آنها را به ما بدهد .

بانوی من ! هر روز که چه ظلم‌ها و فسادهایی در این دیار خاکی بر مردم مظلوم و ستمدیده وارد می‌شود و ما نظاره بر صداهای توپ و تانک می‌باشیم و بعد از سال‌ها هنوز هم انقلاب فلسطین پابرجاست و صهیونیسم و آمریکای جنایتکار ، سلاح خشم و نفرت خود را بر سر مردم فرو می‌ریزند . امّا می‌دانم که روزی خواهد آمد و با آمدنش همچو نوری سبز در سر تا سر این جهان ، عدالت و نیکی گسترش می‌یابد و توطئه‌ها و آشوب‌های همه‌ی جنایتکاران و فاسدان و زورگویان به خودشان باز خواهد گشت و از خانه‌های عشق ما ، بیش از پیش ، بوی مهر و محبّت و عشق و صفا طنین‌انداز خواهد شد . به امید آن روز !

 

              طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 2 نظر

وصف بهار

26 اسفند 1391 توسط طیبی

 

 

باز پنجره را می­گشایم و از دورترین نقطه­ی عالمتاب هستی رو به سوی صحرای نیلگون کرده و از چشمه­سار زلال خود آن را از دیده می­گذرانم و با بال رنگارنگ خود از این دیار پر کشیده و به سوی دورترین نقطه­ ، آن را باز خواهم کرد . آن­گاه هنگام فرود آمدن بر روی چمنزارهای دشت به تماشا خواهم نشست و با دستان کوچک خود بر مرغزارهای روزگار خواهم نوشت که ای بلبلان ، با صدای چهچهه­ی خود ، نوید طراوت و سرسبزی را سر دهید و از پروانه­های رنگارنگ روزگار خواهم پرسید که آیا به باغستان­ها و گلزارهای این دیار سر زده­اید و از بوی خوش آنها سرمست شده­اید ؟ و تو ای پرستوی زمان ، باز در هیاهوی این صحرای زیبا به چرخش درخواهی آمد و چهچهه­ی بهار را با نوک­های به آسمان درآورده­ی خود به گوش همه خواهید رسانید و از افق­ترین سرزمین­های مرزی به این دیار پا خواهید نهاد تا صدای خرّمی را به گوش چشمه­های همیشه خروشان برسانید و از چشمه­ها صدای شرشر آب­های جوشان بر بلندای کوهسارهای این دیار به سوی سرزمین­های حاصلخیز روان خواهد شد و مرغان در پی شور و شادی به این طرف و آن طرف رفته و ندای طراوت را به این زمین خسته و به خواب رفته می­رساندد و آن­گاه از دل زمین رویایی­ترین نقش و نگارها که مخملی از بوته­های سرسبز باغ عشق می­باشند ، به این زمین لبخند خواهند زد و نیلوفران آبی همچون سبدی از نور و صفا بر این صفحه­ی روزگار ، امید خواهند داد و در آخر شادی و مبارکی را برای مردمان این سرزمین مژده خواهند داد که آمد ؛ آمد از کوهساران مشتی از خرمن­های سبز ، بلبلانی با صدای شادی ، پروانه­هایی با بال­های رویایی که ای انسان­ها بیدار باشید که این سرزمین به خواب رفته­ی روزگارِ سردِ اسفند با برف و باران ، رخت بست و بهار خوشی و شادی به پا خواست و کودکان در کوچه و بازارهای شهر و روستا هلهله به پا می­دارند و زنان و دختران نیز از سرِ کوچه و برزن فرش برمی­تابانند و مردان در پی بازارهای نوروزی به سوی رزق و روزی می­باشند و همه جا نام خوش « نوروز آمد » ، برپاست . 

از هر کوی و برزن ، سفره­ی هفت سین ما نقش و نگار مهر و محبّت می­گیرد و قرآن و سبزه­ی آن نوری برای فردای دیگر و دعای تحویل سال ، بانگی برای طلوعی دوباره و آن­گاه هنگام تحویل سال بر زبان خواهیم گفت :

یا مقلّب القلوب و الابصار ؛ که تو ای خدای منّان با دوستی این سرزمین پُر از طراوت و شادابی برای ما طلوعی دیگر در پیش خود نگه دار و طلوع فجر و ظهور آقا هرچه سریع­تر بگردان .

 

آمین یا ربّ العالمین

              طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 

 3 نظر

وصف انقلاب

25 بهمن 1391 توسط طیبی

زنگ ! زنگ ! زنگ ! آمد صدای نفس­های باد از بطن جاودانه­ترین پیام­های خدایی ؛ آنجا که خورشید درخشان از بالاترین مناره‌های شرقی طلوع کرد و پرتوهای نورانی خود را بر کوچه­سار­های باغ معرفت کلید زد و ناقوس­های مقاومت و پایداری بر هر کوی و بام به پا خاست و طلوع فجر پیروزی اسلام از آنجا شکفته شد و پروانه­های امید و آزادی در باغ وطن به پرواز درآمد .

 

 

هر روز بر این دیار خاکی ما زنجیره­های ظلم و ستم بر دستان مردان کفر و بیدادگر به چرخش درمی­آمد و بر سر و روی مردان و زنان مجاهد و بی­گناه این دشت فرو می­نشست و هر روز تا انتهای جاده­های ظلم و ستم ، دشت­های به خون نشسته­ی آنها بر زندگی مشقّت­بار آنها همچون دیوی وحشتناک سایه می­افکند . چه خون­ها که ریخته نشد و چه آه و ناله­هایی که به سوی بالاترین عرش خدایی به صدا در نیامد و چه زنانی که با چادرهای خاکی همسو با ناله­های مردان از پشت پرده­های فقر و نداری صدا در می­دادند و نظاره بر آتش­های دژخیمان آن شاه پلید و سردمدارانش بودند و ناله­های کودکان خسته از نبود آرامش و سکوت تا انتهای جاده­ی نداگویانه­ی الله اکبر به صدا درمی­آمد و طنین آن بر بلندای بام­های به گل نشسته­ی این دیار سبز موج می­زد . آن­گاه از دل دریایی این دیار ، مردی از نسل عشق و ایمان ، مجاهدت و ایثار ، دلاور مردی و شجاعت فوران کرد و تار و پود نظام شاهنشاهی را در هم پیچید و ندای الله اکبر را به بام­های خانه­ها به صدا درآورد و با سخنرانی­های کوبنده و اعلامیّه­های بی­دریغ خود ، مشت محکم را بر دهان آنها کوباند و همانند فرشته آن­گاه که دیو بیرون رفت . در دوازدهمین روز بهمن ماه ، ماه خون و قیام طلوع کرد و دست­های مهربان و سایه­ی زیبای خود را بر این دیار فرو نهاد و مرزهای ظلم و بیداد را شکست و بتخانه‌ی 2500 ساله­ی شاهنشاهی را در هم کوبید و آن خون­ها و فریادهای آن دوران به بار نشست و در 22 بهمن ، روز شکست دشمن در اوج زیبایی و افتخار ، خورشید شکوهمند پیروزی را برای همیشه بر این دیار به فضل خدای رحمان و رحیم به بار نهاد و شمشیر استقلال و مقاومت را بر سر آنها فرود آورد .

و از تو ، ای خدای منّان ! خواستارم که تا ظهور مهدی موعود منجی عالم بشریّت این انقلاب فروزان را که با دست­ها و ناله­های مردان و زنان و مجاهدت مردان کوشا و آن امام همام به بار نشسته است ، خاموش ننمایی و تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی ، محافظت بفرما .

      آمین یا رب العالمین

طلبه پایه دوم (نرگس آچاک پور)

 نظر دهید »

خبرنامه

16 دی 1391 توسط طیبی

جلسه دفاعیه در مدرسه علمیه طوبی

پنجشنبه مورخ 07/10/91 ، در محل سالن اجتماعات این مدرسه ، جلسه دفاعیه با حضور اساتید داور استان خوزستان حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عبدالرضا آقاجری و حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا مصطفی محبّی و سرکار خانم زینب شریفی اسدی و همچنین مدیر ، معاون پژوهش ، آموزش ، فرهنگی ، کادر اجرایی و اساتید راهنما و جمعی از طلاب مدرسه تشکیل گردید .

در این جلسه دفاعیه ، سرکار خانم صدری زاده ، معاون پژوهش منطقه دو کشوری ، برای نظارت داوری دو تن از اساتید داور (حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا مصطفی محبّی و سرکار خانم زینب شریفی اسدی) که اوّلین داوری ایشان بود ، حضور یافتند .

در این جلسه 8 نفر از طلاب با موضوعات : « رجعت در آیینه‌ی آیات و روایات از دیدگاه شیعه » ؛ « ولایت فقیه در اسلام » ؛ « مهم‌ترین فتنه‌های عصر خلافت امام علی (علیه‌السّلام) تا واقعه‌ی عاشورا » ؛ « ویژگی زنان اسوه از نگاه آیات و روایات » ؛ « پاسخ به بعضی شبهات جدید وهّابیّت » ؛ « رویدادهای فرهنگی ـ سیاسی سال 1357 ـ 1356 در شهرستان بهبهان » ؛ « سیره‌ی اخلاقی ـ سیاسی امام حسین (علیه‌السّلام) » ؛ « روابط دختر و پسر » ، دفاعیه‌ی خود را ارائه دادند . 

 نظر دهید »

دل‌نوشته‌ای برای حضرت زینب (سلام الله علیها)

11 دی 1391 توسط طیبی

به مناسبت اربعین حسینی

 

 

     از دور خاک‌های گرم کربلا را با قدم‌های آکنده از خستگی و درد پیموده‌ام تا شاید بر این ورق زرنگار خود صفاتی از بانوی ادب و احترام بیان کنم . بانوی من ! تو با قدم‌های خسته و خون‌آلود خود بر پرده‌ی روزگار کوفه پا نهادی و از سراپرده‌ی کربلا سخن به زبان آوردی . از دست‌های بریده‌ی آن قمر بنی‌هاشم و گلوی شکافته‌ی علی اصغر ، لب به سخن گشودی تا که شاید مرهمی بر این دل‌های خسته و خون‌آلود باشد . باری از خاک گرم کربلا بوی خون و آتش می‌آید و لباس‌های خونین مردان جاوید بر پهنه‌ی آن خاک بر زمین غم و اندوه جای گذاشته و نورِ هستیِ سوّمِ آن ماه عالمتابِ علیِ ، بر قتلگاه ، نوای الله اکبر سر داد و نور دیده‌ی او با شمشیر ملعون بر زمین نیلگون جای گرفت و ناله‌های سوزان کودکان زجرکشیده‌ی آن دیار بر صحرای خشک حجاز سر برآورده بود و دست‌های آن قمر بنی‌هاشم بر لا به لای کوچه‌باغ‌های خشم و عذاب فرو گرفته بود و آب فرات از دیدن آن نور دیده‌ی حق سر به دامان طبیعت گذاشت و رو به سوی دیار عاشقان بر لاله‌گون‌های دشت سرازیر شد تا شاید ناله‌های به خون خفته‌ی رقیّه‌ی سه ساله را در طبل غمناکی خود به صدا درآورد و ناله‌های پر از درد او را در عمق این دنیای بیکران بر تار و پود قلب‌های گسیخته و بیدادگر به نظاره کشاند و از گلوی تیرخورده‌ی آن شش ماهه خون و عزا ، سرود آزادی و آزادگی برخیزد.

 

بانوی من ! آنگاه که آن ماه عالمتاب در تار و پود این خاک گرم بر زمین افتاد ، چلچله‌های عرب بر ساقه‌های بید آن دیار نوید پیروزی در می‌دادند و بر کوچه‌باغ‌های دشت کربلا سرود عشق می‌خواندند و نوا در می‌دادند که ای عاشقان به پا خیزید که گویی بر قلب‌های تپیده‌ی آن ظالمان بدعت‌ها و دشمن‌های سنگین بر دوششان بارور می‌شود و از جام شراب‌های آنها تلألؤ بیدادگری به پا می‌خیزد و از نیزارهای آن دیار خواهم پرسید که آن علی اکبر جوان بر چشمه‌سارهای زندگی چگونه لبخند زد و دو رخت سپید عشق را بر تن پوشید و به سوی حق لبّیک گفت و آن علمدار کربلا که بر قامت خود استوار بود و بر مولای خود نام عشق می‌خواند . حال با نور دیده‌ی حق پا به سوی آن معبود گذاشت .

         و تو ای بانوی من ، با آن جوان قدار کربلا که بر حکم الهی ، به مصلحت خدایی ، شربت بیماری را چشید ، خواهید توانست نوای حسینی را بر دیار حجاز تا آخرین نقطه‌ی این سرزمین خدایی به صدا درخواهید آورد و آن ناله‌های درهم کشیده و خون‌های بر زمین ریخته را با دیده‌ی خود گذراندید و حال آنها را با کمال سعادت و نورانیّت به محضر مبارک اسلام و مسلمین به اوج خود رساندید و طبل شهادت و آزادگی را در این دیار خاکی به صدا درآوردید تا شاید مرهمی باشد بر این دل‌های خفته و به خواب‌رفته‌ی انسان‌های دردمند و آن قیام خونین را در سر تا سر وجود به نظاره خواهید رسانید .   

 

                                                                         نرگس آچاک پور (طلبه پایه دوم)

 1 نظر

وصف اهمّیّت پژوهش

10 دی 1391 توسط طیبی

 

آنگاه که در خلوت جاری خود نشسته و بر پهنه‌ی این زمین پهناور به گشت و گذار می‌پردازم و با دیده‌ی تفکّر خود به اعماق رویایی زندگی در حال حرکت فکر می‌کنم ، می‌بینم که در اعماق آن‌ ،چه بینش شگرفی نهفته و هر لحظه که با خود فکر می‌کنم که این حقایق و باورهای روزگار از پس کدامین پرده‌ی خلقت به وجود آمد و در سراپرده‌ی متفکّر من نمود پیدا کرده ، آنگاه با قلم جاوید خود بر صفحه‌ی سپید زندگی شروع به نوشتن می‌کنم و از رویایی‌ترین افق‌های بیکران روزگار گفته و از دشت و باغ‌های این دیار باقی تا مرواریدهای اعماق دریای همیشه خروشان و پروانه‌های رنگارنگ دشت عشق ، لب به سخن گفته و آن را بر پرده‌ی ذهن خود به تماشا می‌نشانم تا شاید آن نگفته‌های مشق زندگی بر رخسار مخازن مکتوب به خاک نشسته‌ی ما طلوعی دوباره داشته باشد و هر صبح با دمیدن افق‌های سپید زندگی آن را ورق زده و با دست‌های کوچک خود بر سایه‌سار نردبان‌های ترقّی و پیشرفت بالا رفته و وموجی از بیداری و آگاهی در من نموّ پیدا کرده و باز خواهم نوشت که تو ای قلم ! آنگاه که به حرکت درمی‌آیی و بر تفکّر و نمود من جلوه‌گر می‌شوی ، بر بلندای ساقه‌های تنیده‌ ، باب معرفت و عشق باز می‌شود و کبوتر ایمان و پاکی من به پرواز درمی‌آید و از عمیق‌ترین و زیباترین نام وجود معنوی و گلدسته‌های احمدی و نبوی بر زندگی من سایبان انداخته و با کمال سعادت حقیقی آشنا شده و نور حقیقت و بیداری در من نمایان می‌شود و خلوص و آگاهی آن رادمردان نمونه‌ی اسلام بر من پدیدار می‌شود و گل‌های رنگارنگ نماز و مناجات بر پهنه‌ی این آسمان برافراشته به پرواز درمی‌آیند و حال درمی‌یابم که این نور معرفت حقیقی با توکّل به یگانه معبود و با جست و خیز کردن این نوکِ بی‌صدای رنگارنگ در من بیداری و آگاهی به وجود می‌آورد و کمالات و افتخارات سرتاپای وجود من را فرا خواهد گرفت و روزی خواهد آمد که با آن خواهم نوشت که ای جهانیان ، آن ستاره‌ی سپید از پشت ابرهای روزگار نمایان شد و چهره‌ی خود را بر این دیار خاکی باز کرد و نور حقیقی خود را در این دنیای عالمتاب گسترانید .

 

                                                                    نرگس آچاک پور (طلبه پایه دوم)

 

 نظر دهید »

مسابقه بزم فرات (مراسم عزاداری در روستای قلعه سید مقیم واقع در شهرستان بهبهان)

07 دی 1391 توسط طیبی

مراسم عزاداری در روستای قلعه سید مقیم واقع در شهرستان بهبهان

 

هر ساله با طنین­انداز شدن بوی محرّم و سیاه‌پوش شدن شهرها و روستاها ، روستای سرسبز ما هم با این نوای حسینی ، سیاه‌پوش شده و صدای یا ابا عبدالله الحسین از گوشه گوشه‌ی آن به پا می‌خیزد و شوری حسینی در آن به وجود می‌آید . جوانان تلاشگر آن از همان روزهای قبل از ماه محرّم ، مسجد را که محلّ سینه‌زنی و عزاداری می‌باشد ، با پارچه‌هایی آغشته به رنگ سیاه ، تزیین می‌کنند . از همان شب اوّل محرّم ، شروع به سینه‌زنی و زنجیرزنی کرده و عدّه‌ای هم برای نوحه‌خوانی آماده می‌شوند . آنها با وجود آنکه روزها به کار و تلاش در کشاورزی می‌پردازند و شب خسته و کوفته می‌باشند ، ولی با شور و عشقی حسینی به مسجد می‌آیند و تکلیف خود را انجام می‌دهند ؛ تا اینکه شب آخر فرا برسد . در این شب بیشتر از شب‌های دیگر سینه‌زنی می‌کنند و تا پاسی از شب ادامه دارد و در روز عاشورا ابتدا یکی از بچّه‌های روستا ، زیارت روز عاشورا که مخصوص به همان روز است را می‌خواند و مردم کم کم در مسجد جمع شده و از پیر و کلان ، خرد و جوان ، خود را به آنجا رسانیده و یک ماشین را با پارچه‌های سیاه ، سیاه‌پوش کرده و نوحه‌خوان‌ها در جایگاه خود در ماشین قرار می‌گیرند و مردها پشت سر ماشین و و پشت سرِ آنها ، زن‌ها با چادرهای سیاه و عدّه‌ای از آنها هم عَلَم به دست قرار می‌گیرند .

جوان‌ها با شور و حال بیشتری نسبت به شب‌های دیگر در این مراسم شرکت می‌کنند . آنها مسیر کوچه‌های روستا را در پیش گرفته و به عزاداری پرداخته و در جلوی درب خانه‌هایی که مصیبت دیده باشند ، تجمّع می‌کنند و با یاد ابا عبدالله الحسین ، عزاداری می‌کنند و یک مسیر طولانی را طیّ می‌کنند تا اینکه دوباره به مسجد برمی‌گردند . یعنی یک دور کامل در روستا را پیموده ، سینه‌زنی می‌کنند و به مسجد برمی‌گردند تا اینکه نزدیک به اذان ظهر برسد .  اگر اذان را گفت و رسیده بودند که نماز می‌خوانند ولی اگر نگفته باشد ، همان جا دوباره به سینه‌زنی پرداخته و بعد به یاد ظهر روز عاشورا نماز ظهر و عصر را همراه با جماعت در مسجد می‌خوانند و بعد از برپایی نماز ، نذری‌هایی که مردم آماده کرده‌اند به مسجد آورده و همان جا میل کرده و سپس راهیِ خانه‌های خود می‌شوند و استراحت کرده و در شب شام غریبان نیز دوباره به مسجد می‌آیند و عزاداری و سینه‌زنی خود را به یاد شام غریبان انجام می‌دهند تا شاید یادی هرچند ناچیز کرده باشند از آن واقعه‌ی بزرگ که هر روز و هرساله با عظمت و شور حسینی بیشتری انجام می‌شود .

و از خدا می‌خواهیم که این جمله عزاداری‌های هرچند ناچیز را از مردم ما قبول گرداند .

 

                                                                 آمین ، یا ربّ العالمین

 

        نرگس آچاک پور  / استان خوزستان  / شهرستان بهبهان  /  مدرسه علمیه طوبی

 4 نظر

دل‌نوشته‌ای برای آقا صاحب عصر و زمان

30 آذر 1391 توسط طیبی

 

آغا جان ، هر روز که پنجره‌ی سپید روزگار را باز می‌کنم و از دوردست‌ها صدای جیرجیرک‌های بر خاک افتاده را می‌شنوم و کبوترهای امید من هر روز بر بلندای ساقه‌های برافراشته‌ی درخت قامت و سربلندی نوا در می‌دهند ، از آن سو کلید رستگاری خود را در دست آهوان صحرا به نظاره می‌نشینم تا شاید مرهمی بر این سکوت غمگین روزگار باشد و بشکند ناله‌های درهم رفته‌ی صبحگاهان به خواب رفته‌ی روزگاران سرد را . و از نور عالمتاب هستی خواهم پرسید که بر کوه‌های ایمان و متانت آب سردی ریخته شود و آن را در دورترین افق‌های معنی‌بخش زندگی به سوی موج‌های خروشان دریاری زندگی برسانند و بلبلان سبزپوش ، معنی و صفای دل‌های ما را به چه آهنگی بر این دیار خسته طنین‌انداز خواهد کرد و آن را با کوله‌باری از مشقّت و سختی بر پهنه‌ی صفحه‌ی روزگار خواهند گستراند . کوله‌بار دردهای به آلم‌کشیده‌ی خود را در سراپرده‌ی این دشت جای گذاشته و آن را با نور حقیقت و معرفت در تاریکی شب با چراغ طلایی‌گون همراه با اشک‌های سوزان خود به نظاره خواهم رساند ، شاید که از پشت پرده‌های غمناک کسی باشد که طبل صداقت و ایمان را بر چهره‌ی نافرجام ما به صدا در خواهد آورد و آواز بلبلان را در جعبه‌ای از پرده‌ی یاس با من همراهی خواهد کرد و از پشت دشت‌زارهای این دیار خاکی شاید نوری از وجدان‌های به خواب رفته‌ بیدار شود و لالایی مادران در گوش کودکان برخاسته شود و شمعدانی‌های لاله‌گون پنجره‌ی ما هر روز با شکوفه‌های خود آیه‌ی امید و زندگانی را بخوانند و کاسه‌ای از صبر و امید را با دست‌های خود به سوی بالاترین مرکب‌ها بگسترانند و شربت شیرین محبّت را در وجودمان جاری کنند تا شاید مرهمی بر این دل‌های خسته و آلوده‌ی ما باشد و نور صداقت و پاکی بر دل‌های ما بتابد و ناقور ایمان در دل‌های ما به صدا در آید .

آمین ؛ یا ربّ العالمین

                              نوشته : نرگس آچاک پور (طلبه پایه دوم)

 نظر دهید »

به مناسبت هفته پژوهش

29 آذر 1391 توسط طیبی

مدرسه علمیه طوبی ، هفته پژوهش را گرامی می‌دارد .

کلاس­های آموزشی نرام افزارها

 

در آستانه‌ی هفته‌ی پژوهش ، کلاس آشنایی با نرم افزارها و طریقه‌ی نصب آنها در محلّ مدرسه­ی علمیه طوبی بهبهان برگزار شد . مدرّس این کلاس سرکار خانم نورافشان بودند و مدّت برگزاری آن 3 جلسه می­باشد . گروه­ مخاطب این کلاس فارغ التحصیلان علاقمند می­باشند .

هدف از برگزاری این کلاس ، آشنایی طلاب با نرم افزارها و طریقه‌ی استفاده از آنها می­باشد که به پیشنهاد یکی از اساتید شورای پژوهشی مدرسه و موافقت مدیر و معاونت پژوهش برگزار گردیده است .

 

*************************

 

کارگاه نویسندگی

 

 

این کارگاه با تدریس سرکار خانم زاده حسن ، استاد دانشگاه در محل مدرسه علمیه طوبی بهبهان در حال برگزاری است .

این کارگاه در 3 جلسه با هدف تقویت قدرت نویسندگی طلاب برنامه ریزی شده است .

جلسه اول این کارگاه ، راجع به انتخاب و شیوه‌های طرح موضوع بوده است .

جلسه دوم ، درخصوص نوشتن چارچوب موضوع و روش‌های پیداکردن منابع و … بحث و تبادل نظر شد .

مورخ 26/09/91 آخرین جلسه‌ی این کارگاه برگزار شد که در آن ، طریقه‌ی فیش­برداری و شیوه­های نوشتن ارجاعات و وارد کردن مطالب مورد تدریس قرار گرفت . در پایان کلاس طلاب مطالب نوشته شده را در قالب طرح­های تدریس شده ارائه خواهند داد .

 1 نظر

مسابقه وبلاگ نویسی با موضوع علم حضرت زینب (سلام الله علیها)

25 آذر 1391 توسط طیبی

 

 

 

شورای عالی حوزه علمیّه قم

مرکز مدیریّت حوزه های علمیّه خواهران

 

حوزه علمیّه طوبی

شهرستان بهبهان

 

مقاله

علم حضرت زینب (سلام الله علیها)

 

پژوهشگر

معاونت پژوهش (خدیجه طیبی)

 

پاییز 1391

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

علم حضرت زینب (سلام الله علیها)

 

مهم‌ترین امتیاز انسان نسبت ‏به سایر موجودات - حتّى ملائكه - دانش و بینش اوست . « وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَى المَلَائِكَهِ فَقَالَ اَنبِئُونِى بِاَسمَاءِ هَؤُلَاءِ اِن كُنتُم صَادِقِینَ . قَالُوا سُبحَانَكَ لَا عِلمَ لَنَا اِلَّا مَا عَلَّمتَنَا اِنَّكَ اَنتَ العَلِیمُ الحَكِیمُ‏» ؛ « سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت . بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست مى‏گویید ، اسامى اینها را به من خبر دهید . عرض كردند : تو منزّهى . ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى نمى‏دانیم ؛ تو دانا وحكیمى » . 1

و برترین علم‏ها ، علمى است كه مستقیماً از ذات الهى به شخصى افاضه شود ، یعنى داراى علم « لدنّى ‏» باشد . خداوند متعال در مورد حضرت خضر (علیه‌السّلام) مى‏فرماید : « عَلَّمنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلماً » ؛ « علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم » . 2  

زینب (علیهاالسّلام) به شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) داراى چنین علمى است ، آنجا كه به عمّه‏اش خطاب كرد و فرمود : « اَنتَ عَالِمَهٌ غَیرَ مُعَلَّمَه وَ فَهمه غَیرَ مفهمه ؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی ، عالم و دانشمند هستی » . 3

ادامه »

 نظر دهید »

روشهای مطالعه‌ی ثمربخش

07 آذر 1391 توسط طیبی

 

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) :

 

اگر کسی طالب مجهول نباشد ، از مطالعه‌ی هر کتاب معلومی بر معلومات خود خواهد افزود . بالاخره هر مغزی دارای افکاری است مخصوص خود او .

 

مقام معظّم رهبری :

 

کتابخوانی را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم . به فرزندانمان هم از کودکی عادت بدهیم که کتاب بخوانند . مثلاً وقتی می‌خواهند بخوابند ، کتاب بخوانند .

 

روش‌های مطالعه

با چه سرعتی مطالعه می‌کنید ؟ 100 کلمه در دقیقه ؟ 200 کلمه ، 300 کلمه ، 600 کلمه یا 1000 کلمه ؟

می‌دانید کسانی هستند که با سرعت 1000 کلمه در دقیقه مطالعه می‌کنند و به اندازه کافی درک مطلب می‌نمایند ؟

تسلّط بر روش‌های مطالعه ، شما را در بهبود نحوه‌ی مطالعه و افزایش اثربخشی کارتان کمک خواهد کرد .

این بهبود روش مطالعه شایستگی ، اطمینان و لذت بیشتری نصیب شما خواهد کرد .

 علاقه و مطالعه‌ی ثمربخش

مطالعه‌ی ثمربخش از دو عامل متأثّر است : یکی علاقه نسبت به مطلب خواندنی ؛ دیگر کابرد ماهرانه‌ی فنون مطالعه .

علاقه نسبت به مطلب خواندنی سبب می‌شود تا شخص به مطالعه‌ی بیشتر بپردازد ؛ مطالعه‌ی بیشتر منجر به کسب فنون بهتر مطالعه می‌شود ؛ کاربرد فنون بهتر ، مطالعه را آسان‌تر و سریع‌تر و لذّت‌بخش‌تر می‌سازد . در نتیجه علاقه‌ی خواننده نسبت به مطلب خواندنی افزایش می‌یابد و سبب می‌شودتا وی به مطالعه‌ی بیشتر بپردازد و از خواندن مطالبی که باید بخواند دوری نکند و در زمان کمتر مطالب بیشتری را بخواند .

چگونه می‌توانید نظرتان را درباره‌ی مطلبی تغییر دهید و به طور جدّی‌تری به خواندن آن مطلب بپردازید ؟ به مطلبی که می‌خوانید یک جنبه‌ی شخصی بدهید . فرض کنید با مطلبی که می‌خوانید موافق یا مخالف هستید . مثلاً با قهرمان یک داستان یا یک شخصیّت تاریخی ؛ یا فرض کنید که در یک رابطه‌ی جبری X  یا Y یا علامت جمع یا منها هستید . در یک فرمول شیمی خود را یک الکترون ، اکسیژن ، یک گرم مادّه و غیره تصوّر کنید . وقتی چنین کاری کردید ، رابطه‌تان با موادّ خواندنی بیشتر می‌شود . درنتیجه علاقه‌ی شما نسبت به مطالب و تمرکز حواسّ شما افزایش می‌یابد و سعی بیشتری در کسب مهارت‌های مؤثّر خواندن خواهید کرد .

 

 

 نظر دهید »

وصف کتاب و کتابخوانی

06 آذر 1391 توسط طیبی

 

هر روز که به عقل خود رجوع می‌کنم و بر ندانسته‌های خود مهر خاموشی می‌زنم ، ولی باز موج آگاهی به سراغ من می‌آید و رشد و حقّانیّت خود را در آن می‌یابم شاید به دنبال گمشده‌ای می‌باشم که سال‌ها در پی آن بوده‌ام و هر روز بر بلندای قلعه‌های معرفت و حکمت آن را جویا می‌شوم . آن دریای بیکران معرفت و حکمت از سال‌ها بر پرده‌ی نمایان روزگار موج می‌زند و هر روز بر دست‌های خردمندان و عالمان جهان سیر تکاملی خود را می‌پیماید ، با دست‌های کوچک خود آن را با دیدگانم عبور داده و صفحه‌ی مشق خود را با آن شروع می‌کنم ، برگ‌های پر از نورانیّت علم و معرفت آن با سیاهی قلم‌های به گِل نشسته‌ی استادان ادیب نوری تازه را جلوه‌گر می‌شود و موج موج کلمه‌های این دریای بیکران از سوی فرسخ‌ها و روزگارهای بسیار دور بارور می‌شود و بر پهنای این صفحه‌ی سیاهِ علم نمایان می‌شود .

و تو ای باب معرفت ، همچون سازِ گل‌های شقایقی که از وجود عصرها ، وزن‌ها به وجود می‌آید و ناگفته‌های بی‌مقدار و وسیع این دنیای پهناور را بر روی صفحه‌ی کبود به نظاره می‌کشاند و عطش عالمان را همچون غروب خورشید بی‌پایان فرو می‌نشاند و هر روز با نظاره بر این موج خروشان ، گویی ساقه‌هایِ طلاییِ گندم‌زارهایِ دشت حکمت رشد می‌کند و باب آن تا به سوی عرش کبریایی بالا می‌رود . آن‌گاه که خود را در این دریای بیکران یافتم ، بر آن باور شدم که هنوز بر ساحل این دریای وسیع بر ماسه‌زارهای خشک ، غلتان و حیرانم و ناگفته‌های من هنوز بر پهنه‌ی وسیع آن موج می‌زند و شمع بیداری من با نور علم و معرفت روشنی می‌یابد و ساز من با کلمه‌های توانای آن تنیده می‌شود .

پس هر روز با کشتی خود بر ساحل این دریا لنگر انداخته و تا عمق بی‌نهایت آن فرو رفته و دفتر دین و زندگی را باز می‌کنم و بر ناگفته‌های خود مهرِ ادب و دانش را می‌زنم .

 

                                                                                 [ نرگس آچاک پور ]

 1 نظر

آداب محرّم

29 آبان 1391 توسط طیبی

آداب محرّم

1. سزاوار است که حال دوستان آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دهه‌ی اوّل محرّم تغییر نموده و در دل و سیمای خود ، آثار اندوه و درد این مصیبت‌های بزرگ را آشکار نمایند .

2. خوب است که مقداری از لذائذ زندگی را که از خوردن و نوشیدن و حتّی خوابیدن و گفتن به دست می‌آید ، ترک نمایند و مانند کسی باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است .

3. خوب است که روز تاسوعا و عاشورا ، دیدار با برادران دینی را ترک کرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهند .

4. مستحب است که در دهه‌ی اوّل محرّم ، هر روز امام حسین (علیه السّلام) را با زیارت عاشورا زیارت نمایند .

ادامه »

 نظر دهید »

غدیر خُم

09 آبان 1391 توسط طیبی

وصف واقعه‌ی غدیر خُم

 

او آمد از دیار عاشقان ، از تبار باران با موجی از نور و ایمان و ارادتی خالصانه از بارگاه حق تعالی که پا به سوی دیار حق نهاد و آخرین زیارت معبود را با نور دیده‌ی حق به پایان برد و آنگاه از سوی عرش کبریایی نوری از دیدگاه آسمان نیلگون به پایین فرود آمد و آنگاه سخن خود را با بیان جاودانه به نور حق نبوّت اعلام کرد : «  الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» (سوره مائده / 3)

پس نبی ما آن سرلشکر نبوّت و معدن رسالت به سوی آخرین نقطه دیار خُم ندا برداد که ای یاران و ای همراهان ! سراپا گوش فرا دهید که از سوی معبود جانها همی دارم پیامی رسا و شیوا ، پیامی که از نای حق بر زمین فرود آمد و با توجه به آن ، سعادت و کمال حق را به جا خواهید آورد و خوشی دنیوی و اخروی خود را بر روی زمین بنیان خواهید کرد .

آنگاه زنگوله‌های شتران ، پیر و جوان ، خرد و کلان از صدا باز ایستاد بر صحرای پهناور خُم فرود آمدند تا ندای لبّیک گویان نبوّت را بشنوند و آن را برای سرای ابدی محفوظ بدارند ، پس خورشید عالمتاب نبوّت از گذشته تا به حال بر آنها سرود دینداری و مردانگی خواند و آنها را به برابری و برادری باز خواند و دست‌های ستاره‌ی امامت ، نور حق ، حیدر کرّار را بر دست‌های خود به سوی عرش کبریایی بالا برد و ندای وصی و جانشینی را بر آنها بازگو کرد و از دل و جان از آنها به اطاعت و برادری و جانشینی گفت و صدای لبّیک گویان خود را بلند کرد و پس از سالها رنج و عناب و انجام مشقّات فراوان ، هم اینک طبل شیپور خود را از اتمام دین کامل کرد و آن را به ستاره‌ی تابان امامت واگذار کرد .

آنگاه همانان که از پشت ، دست‌های دسیسه‌ی خود را آشکار کردند و در سقیفه بر تار و پود اسلام و دین نبوّت سنگ زدند ، آمدند و با سرور و شادی به حیدر کرّار تهنیت گفتند و عهد جاودانه بستند و در آخر همه همراه با ستاره‌ی نبوّت به سوی دیار خود رهسپار شدند .

ولی دیری نپایید که از سرای آنها بعد از غروب آن ستاره‌ی همام برق غضب و آتش فرو ریخت و او را از سلاح خلافت منع کرد و خانه‌ی گل ریحانه‌ی نبی را به آتش کشیدند و در سقیفه عهد و پیمان خود بشکستند و بر زنگوله‌های بی دینی و نفرت خود ندا دردادند ولی آنچه باقی مانده است ، نور است و ایمان ، عشق است و وجود ، و هر روز بر طبل ایمان و معرفت شیعه نواخته می‌شود و دست دشمنان و بی دینان و وهّابیّت شکسته می شود . 

                                                                        (نوشته نرگس آچاک پور)

 

 11 نظر

اخبار پژوهشی

07 آبان 1391 توسط طیبی

 

برگزاری دوره آموزشی « آشنایی با نحوه تایپ تحقیقات پایانی »

مدرسه علمیه طوبی به منظور آشنایی طلاب فارغ التحصیل و علاقمند و مستعد با اصول تایپ تحقیقات پایانی و همچنین کم کردن مشکلات در این زمینه ، اقدام به برگزاری یک دوره آموزشی نموده است .

ادامه »

 نظر دهید »

اخبار پژوهشی

07 آبان 1391 توسط طیبی

جلسه شورای پژوهشی

به منظور بالا بردن سطح پژوهشی مدرسه و رفع مشکلات در زمینه ی پژوهشی طلاب ، جلسه ی شورای تحقیق و پژوهش مدرسه هر دو هفته یک بار ، روزهای شنبه با حضور مدیر ، معاون پژوهش و آموزش و فرهنگی و همه اساتید در این مدرسه برگزار می گردد .

ادامه »

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی خانم هاجر زرگوش

17 مهر 1391 توسط طیبی

ارائه‌ی الگوی صحیح از شیوه‌ی حکومت‌داری در اسلام بسیار ضروری است ؛ زیرا جوامع مسلمان امروزی ، مستحقّ برخورداری از حکومت اصیل اسلامی و بهره‌مندی از مواهب و نعمات آن می‌باشند .

یکی از این الگوهای کارآمد و درخشان ، پنج ساله‌ی خلافت امام علی (علیه‌السّلام) است .

دولت مردان و مدیران کشورهای اسلامی ، در صورتی که بتوانند با معیارهای حکومتی ایشان حرکت کنند ، فراهم‌کننده‌ی بیشترین رفاه برای مسلمانان خواهند بود و آنها را به تکامل و سعادت نزدیک‌تر خواهند کرد ؛ زیرا اصول اساسی حکومت امام علی (علیه‌السّلام) تمام حقوق بشری را شامل می‌شود و بهترین راه حل برای رفع بی‌عدالتی‌ها ، ظلم‌ها ، فقرها و تبعیض‌هاست .

خوشبختانه مسلمان در دنیا ، هویّت سیاسی و فرهنگی خود را بازیافته‌اند و اگر بتوانند با استفاده از سیره‌ی اهل بیت (علیهم‌السّلام) به هویّت اقتصادی مشترکی دست پیدا کنند ، حرف‌های زیادی در جهان برای گفتن خواهند داشت .

امام علی (علیه‌السّلام) دستگاه اداری و اقتصادی عصر خویش را به شدّت متحوّل کردند و ارزش‌های خاک گرفته‌ی عصر بعثت را دوباره احیاء نمودند و جامعه را به ثبات اقتصادی نسبی رساندند ، اگرچه در این راه متحمّل جنگ‌ها ، و رویارویی با فتنه‌ها ، کارشکنی‌ها و ناهنجاری‌ها گردیدند .

امام ، با مجاهدت اقتصادی طاقت‌فرسا ، طعم شیرین عدالت‌گستری و برخورداری از حقوق مساوی را به همه‌ی اقشار جامعه چشاندند و به آیندگان آموختند که با تقوا و خداترسی بر مردم حکومت کنند و با اصول مدیریّتی صحیح و در دستور کار قرار دادن تولید و کشاورزی و نظارت بر بازار و اقتصاد کشوری و نیز با قناعت و صرفه‌جوئی و پرهیز از دنیازدگی به رشد و بالندگی اقتصادی دست پیدا کنند .

واژه‌های کلیدی : جهاد ، اقتصاد ، جهاد اقتصادی ، خلافت ، سیاست .

 4 نظر

یا امام رضا

05 مهر 1391 توسط طیبی

 

 

 

انگار که آسمان آبی است و شقایق‌های سرخ در روی زمین با باد به این سو و آن سو می‌آیند . زمین تشنه از مرواریدهای بر جای مانده از یاس‌های زهراست و در آن سوی خانه‌های به گل نشسته‍‌ی مدینه از سرای وجود امام موسی گلی از گل‌های امامت پا به این دنیای باقی می‌گذارد و نجمه با شور و نشاط فرشتگان آسمان همچون پروانه‌های رنگارنگ ، او را بر دست‌های زیبای خود می‌پندارد . او همچون لاله‌ای بر روی این زمین بیکران ‌پا می‌گذارد و با عطر کبریایی خود زمین را پر از نور و روشنایی می‌کند .

حال آغا جان ! از دوردست‌ها با صدای نی چوپان‌های دشت هر روز صدای اذان را از گوش خود به ذهن می‌سپارم و کبوترهای سفید باغمان را هر روز در صحرا به نظاره می‌نشینیم تا با صدای آنها ، تداعی نور و رحمت تو در من جلوه‌گر شود . شب‌ها به ستاره‌های فروزان ، چشم دل باز می‌کنم و با دست‎های خود کتاب دین و زندگی را باز می‌کنم تا نظاره بر صحن‌های مطهر زیبای تو باشم . انگار هر روز از نوای کوی دوست صدایی می‌شنوم و صدای طنین انداز مشهدالرّضا بر من سایه می‌افکند و دل شکسته‌ی بیمار مرا ملامت می‌کند .

تا شاید بر این دل خسته‌ی من که سال‌ها دور از تو بود و هر روز بر بام خانه‌های تاریک شهر طبل سکوت را می‌نوازد و از هلهله‌ی انسان‌های به خواب رفته‌ی این روزگار خسته ، نوای بی ایمانی را می‌زند ، مرهمی باشد .

و من هر روز از نرگس‌های این سرزمین خواهم پرسید که پرنده‌های سرزمین طوس در ندای ملکوتی آن دیار چطور با انسان‌های عاشق‌پیشه نجوا در می‌دهند و از تار و پود حقایق‌های زندگی سر به دامان روزگار می‌گذارند .

از تو ای امام رضا (علیه السّلام) می‌خواهم که بر ندای سنگین ما که از جان و دل بر می‌آید گوش فرا دهی و از دوردست‌ها بر این تارهای تاریک و پوسیده‌ی ما پارچه‌ای از ابریشم بپوشانی و زندگی پر از سکوت ما را با عطر معنویّت و حقّانیّت پر کنی و از تو طلب زیارت از دیار عاشقان امامت را خواستاریم .

ان شاء الله .

 1 نظر

در وصف پاییز

01 مهر 1391 توسط طیبی

پاییز را با وصف طلایی گونش دیده‌ای و از اوصاف بادهای سوزان و عمیق آن در عبور سنگ‌های نیلگون از فرش زمین عبور کرده‌ای ، صدای تپش و هق هق کنان رزهای زرد ، درختان استوار و خوش قامت همچون سرو ، ناله‌ی سوزان و بی‌فریاد برگ‌های نیلی آنها به گوش می‌رسد . گوش از صدای چهچهه‌ی پرندگان مهاجر و نوای برحق قار قار تیره‌پوستان بر روی تنه‌های خشکیده که با باد سحری روزگار به اینجا آمده‌اند ‌ نوا در می‌دهد و سوت‌زنان صدای سبزپوشان جویبارها و طبل غمناکی مرواریدهای مخمل پوش طبیعت را به نظاره می‌نشینیم .

 

 

از دوردست صدای طبل شیپور ادب و دانش بر بلندای قلّه‌های رفیع معرفت ، باب باز می‌کند و شور و نشاط گلدسته‌های بنیان آن طراوت و روشنی می‌بخشد و سوتِ هسته‌ی دانش به صدا در می‌آید . در این هنگام از آن سوی عرش کبریایی صدای غلغله‌ی خود را به گوش می‌رساند و لباس تیره همچون صفحه‌ی ناخوشایند از لباس‌های چرکین را که بر تن کرده و تیرِ پنهان روزگار به آنها برخورد کرده و ریزش توده‌های سفیدگون از گیسوان سیاه آسمان به پایین نازل می‌شود و عطر خوش آن از هر سو از بلندای زمین سوزناک و درمانده به مشام می‌رسد و درختان خسته و بیمناک از تندبادِ روزگار که در عطش نابودی بودند بار دیگر لباس سبز رنگ و نوی خود را بر تن می‌کنند و سوار بر اسب سفید همچون شقایق‌های خندان از بودن آب جاری روزگار خوشحال و شاد هستند .  

 

 

 نظر دهید »

تقدیم به پیشگاه استادان گرامی به مناسبت هفته معلم

16 اردیبهشت 1391 توسط طیبی

سالها بود که در سایه سار نبودن آنچه نداشتم ، می گشتم و از سوی ابر روزگار بارانی بر سر من ریخته نمی شد ؛ هرچه بر گل های نوبنیاد وجود خود چنگ می زدم ، اثری از بوی لطافت و مهربانی به چشم نمی خورد و بادبان کشتی دریاییم ، امواج به خود نمی گرفت و بر لنگرگاه ساحل سایه نمی انداخت . آنگاه بر پهنای وجودم سیلی خروشان شده و باران بهاری بر من باریدن گرفت و تلألؤ تابش های خورشید فروزان بر من ارزانی شده تا آنکه روزی سحرگاهان سوی دیار نور و معرفت روانه شدم و باب شقایق های روزگار بر من باریدن گرفت و از لطافت و بوی مستانه اش شوری در من روانه شد و چهره اش همچون یاقوت های سبز دیار عاشقان موج می زد و دستانش همچون بال پرستوهای عاشق به پرواز در می آمد .

آری ، اوست که از سایه سار وجودم آگاه بود و بر من نور علم و معرفت را بیان کرد و از بیانش همچون شقایق های سرخ دشت امید و آزادی را بر من سرود و همچون آهوان سرمه چشمی بر ندای ملکوتی نفس های وجودم دویدن گرفت .

پس خدایا ! به کرامتت قسم ، او را زیر بال های نیلگونت جای بده و از شریعت علم و دانش بر شهد و جانش بیشتر بنوشان و او را در لطف و سایه ی بی همتایت نگه دار .

معلم

ای ستاره صبح من

روشنی بخش دیدگان من

چراغ راهنمای من

تار و پود عشق من

باران لطف من

چاره ساز رؤیاهای من

تو را به خدا می سپارمت

                                                    « نرگس آچاک پور ـ پایه اول »

 نظر دهید »

ره یافتگان دیار وصال

09 اردیبهشت 1391 توسط طیبی

یک روز صبحگاهان از سوی نسیم بهاری ، سوی دیار عاشقان کردم ؛ به راه افتادم و از تلاطم وجود و جانم ، نور عشق و ایمان تراوش می کرد . گویی که از نورشان تندیسی آهنین بر گردن خود آویخته بودم ؛ سبکبار رفتم و بر کنار وجودشان از درون خود بر آرامش وجودم همچون نیلوفران آبی موج می زد و آتش بیدار درونم با عطر نسیم بهاری آنها ، از دوردست ها شعله ور می شد و سکوت تنهایی شبهای خستگی ام را با نور سبز وجودشان منور می کرد . آری آنها ره یافتگان دیار وصال بودند که از خیمه های خون و آتش گذشتند و بر بالای قله های ایثار و فداکاری ، پرچم خونین عشق و شهادت را برافراشتند و شربت شیرین شهادت را با جام بلورین الهی نوشیدند و به سوی وصال و دیدار معبود جانانِ خود ، در بالاترین رتبه‌ی زمانی جای گرفتند .

نرگس آچاک پور (پایه اول)

 نظر دهید »

السّلام علیک یا ایّها النّبی

24 فروردین 1391 توسط طیبی

السّلام علیک یا ایّها النّبی و رحمه الله و برکاته

امیدوارم آنقدر لیاقت داشته باشم که جواب سلامم را بدهی . ای پیامبر مهربان ! بُغضی گلویم را گرفته می خواهم چند کلمه با شما درد دل کنم .

مدتی است خیلی احساس دلتنگی و غربت می کنم آخر دنیای ما دنیای عجیبی است ، آن ارزشهای قشنگ و با صفایی که آورده بودی بسیار کم رنگ شده آن مردانگی ها، آن جوانمردی ها جای خود را به نامردی ها و ذلت داده است .

مجلات و خبرهای ما پُر است از جرم و جنایاتی که روزانه اتّفاق می افتد که نمی دانم از کدامیک پرده بردارم ؛ از خیانت زنان و مردان نسبت به همسرانشان یا از دختران و پسرانی که خود را مثل عروسک می آرایند و به خیابان می آیند .

از خیانت مردم نسبت به هم بگویم یا از بی اعتقادی و بی اعتنایی آنها نسبت به دین و دیانتشان ، از رو آوردن جوانانمان به اعتیاد بگویم یا از دل سپردگی آنان به دنیای رنگارنگ کشورهای خارجی . خلاصه اینکه دنیای ما سخت مغشوش است و نیاز به یک پیک و ناجی از خاندان پاک تو دارد تا آن را آرامش بخشد . یا رسول الله دیگر دعای ما سازگار نیست . تو دعا بفرما بلکه کارساز باشد .

اینَ المُدَّخَرُ لِتَجدِید الفرائضِ و السُّنَن

حجازیان (پایه اول)

 نظر دهید »

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم

19 فروردین 1391 توسط طیبی

مـا گوشـــه نشینــــان غــــــم فاطمـــه ایـم

محتــــاج عطــــا و کــــــــرم فاطمـــه ایـم

عمری است که درداغ غمش سو خته ایم

دل ســـــوختـــه عمــــــر کــــم فاطمــه ایم

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم*************************

فاطمیه می آید وعزادارانش در عرش ملائک وشهدا هستند

فاطمیه می آید و داغ ها را تازه می کند

فاطمیه می آید و داغ حسین را زنده می کند

فاطمیه می آید وبوی گل یاس تا اوج می برد احساس را

فاطمیه یعنی اشک حیدر در خفا

فاطمیه یعنی پشت دردخت نبی

فاطمیه یعنی میخ و سینه ی خونی یاس

فاطمیه یعنی که ای شیعه اشک بریز پشت در

فاطمیه یعنی داغ قبرستان بقیع

فاطمیه یعنی حیدر و دل واپسی

فاطمیه یعنی عشق را ربودن از علی

فاطمیه را فاطمیون باید شناسند

فاطمیه را عزا باید نشست

از : خانم مرضیه شکاری (طلبه پایه چهارم)

 نظر دهید »
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علمیه طوبی بهبهان

اَلَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُم وَ حُسنُ مَئَابٍ
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • فصلنامه طوبی
  • فرهنگی
    • مشاوره
      • چگونگی رفتار با کودکان
    • عکس
    • شعرها و سروده ها
  • مطالب پژوهشی
    • دل نوشته
  • ویژگی های خانواده قرآنی
    • زن ، اشتغال و خانواده از دیدگاه اسلام
  • خبرها
  • لبخند
  • روایت
  • جلوه‌هایی از نور
  • پیام هفته
  • مناجات
  • آموزش
  • مسابقات
  • حکایات و داستان ها
  • چگونگی رفتار زنان با مردان و بالعکس
  • چکیده تحقیق پایانی
  • دینداری فاطمی
  • مناسبات
  • شهدا
  • پیامهای محرمی
  • پیامهای محرمی
  • نکته های شیرین زندگی
  • نکته های شیرین زندگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه


مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس