یا امام رضا
انگار که آسمان آبی است و شقایقهای سرخ در روی زمین با باد به این سو و آن سو میآیند . زمین تشنه از مرواریدهای بر جای مانده از یاسهای زهراست و در آن سوی خانههای به گل نشستهی مدینه از سرای وجود امام موسی گلی از گلهای امامت پا به این دنیای باقی میگذارد و نجمه با شور و نشاط فرشتگان آسمان همچون پروانههای رنگارنگ ، او را بر دستهای زیبای خود میپندارد . او همچون لالهای بر روی این زمین بیکران پا میگذارد و با عطر کبریایی خود زمین را پر از نور و روشنایی میکند .
حال آغا جان ! از دوردستها با صدای نی چوپانهای دشت هر روز صدای اذان را از گوش خود به ذهن میسپارم و کبوترهای سفید باغمان را هر روز در صحرا به نظاره مینشینیم تا با صدای آنها ، تداعی نور و رحمت تو در من جلوهگر شود . شبها به ستارههای فروزان ، چشم دل باز میکنم و با دستهای خود کتاب دین و زندگی را باز میکنم تا نظاره بر صحنهای مطهر زیبای تو باشم . انگار هر روز از نوای کوی دوست صدایی میشنوم و صدای طنین انداز مشهدالرّضا بر من سایه میافکند و دل شکستهی بیمار مرا ملامت میکند .
تا شاید بر این دل خستهی من که سالها دور از تو بود و هر روز بر بام خانههای تاریک شهر طبل سکوت را مینوازد و از هلهلهی انسانهای به خواب رفتهی این روزگار خسته ، نوای بی ایمانی را میزند ، مرهمی باشد .
و من هر روز از نرگسهای این سرزمین خواهم پرسید که پرندههای سرزمین طوس در ندای ملکوتی آن دیار چطور با انسانهای عاشقپیشه نجوا در میدهند و از تار و پود حقایقهای زندگی سر به دامان روزگار میگذارند .
از تو ای امام رضا (علیه السّلام) میخواهم که بر ندای سنگین ما که از جان و دل بر میآید گوش فرا دهی و از دوردستها بر این تارهای تاریک و پوسیدهی ما پارچهای از ابریشم بپوشانی و زندگی پر از سکوت ما را با عطر معنویّت و حقّانیّت پر کنی و از تو طلب زیارت از دیار عاشقان امامت را خواستاریم .
ان شاء الله .