تقدیم به پیشگاه استادان گرامی به مناسبت هفته معلم
سالها بود که در سایه سار نبودن آنچه نداشتم ، می گشتم و از سوی ابر روزگار بارانی بر سر من ریخته نمی شد ؛ هرچه بر گل های نوبنیاد وجود خود چنگ می زدم ، اثری از بوی لطافت و مهربانی به چشم نمی خورد و بادبان کشتی دریاییم ، امواج به خود نمی گرفت و بر لنگرگاه ساحل سایه نمی انداخت . آنگاه بر پهنای وجودم سیلی خروشان شده و باران بهاری بر من باریدن گرفت و تلألؤ تابش های خورشید فروزان بر من ارزانی شده تا آنکه روزی سحرگاهان سوی دیار نور و معرفت روانه شدم و باب شقایق های روزگار بر من باریدن گرفت و از لطافت و بوی مستانه اش شوری در من روانه شد و چهره اش همچون یاقوت های سبز دیار عاشقان موج می زد و دستانش همچون بال پرستوهای عاشق به پرواز در می آمد .
آری ، اوست که از سایه سار وجودم آگاه بود و بر من نور علم و معرفت را بیان کرد و از بیانش همچون شقایق های سرخ دشت امید و آزادی را بر من سرود و همچون آهوان سرمه چشمی بر ندای ملکوتی نفس های وجودم دویدن گرفت .
پس خدایا ! به کرامتت قسم ، او را زیر بال های نیلگونت جای بده و از شریعت علم و دانش بر شهد و جانش بیشتر بنوشان و او را در لطف و سایه ی بی همتایت نگه دار .
معلم
ای ستاره صبح من
روشنی بخش دیدگان من
چراغ راهنمای من
تار و پود عشق من
باران لطف من
چاره ساز رؤیاهای من
تو را به خدا می سپارمت
« نرگس آچاک پور ـ پایه اول »