مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نکته های نورانی

10 تیر 1392 توسط طیبی

خشونت و سخت­گیری

پیامبراکرم (صلی­الله­علیه وآله و سلّم) فرمود : « إنّی اَکرَهُ اَن اَرا فی دِینِکُمُ الغِلظَهَ » من هرگونه خشونت را در گفتار و رفتار دینی شما روا نمی­شمرم .

نکته­ها :

1ـ آئین آسمانی اسلام ، آئین صلح و صفا و صمیمیّت است . در تعلیمات پیشوای این آئین ، هرگونه خشونت و تندی­های بی­جا و افراطی ، نه تنها نسبت به­ دیگران مردود و مذموم است ؛ بلکه بر خود نیز ، نباید سخت­گیری­های خسته­کننده و رنج­آور را تحمیل کرد ؛ چراکه پیامبر این دین می­فرماید : دین اسلام ، دینی استوار و دارای تعالیمی منطقی است . پس با ملایمت و ملاطفت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که اگر چنین کردید ، همانند آن سوار درمانده­ای خواهید بود که نه راهی را پیموده است و نه مرکبی بر جای باقی گذاشته است « إنَّ هذا الدّینَ مَتینٌ ، فَاَوغِلُوا ، فِیهِ بِرِفقٍ ، و لا تُکَرِّهُوا عِبادَهَ اللهِ إلی عِبادِ اللهِ فَتَکُونُوا کَالرّاکِبِ اَلمُنبَتِّ الذی لا سَفَراً قَطَعَ و لا ظَهراً أبقی » .

2ـ اسلام برای پیشبرد افکار و اندیشه­های خود ، بر جنگ و روش­های جنگی تکیه نکرده است . اینکه برخی از مستشرقین گفته­اند ؛ اسلام با زور شمشیر پیش رفته است ، سخنی غلط و غیر قابل اثبات است ؛ زیرا هر مکتبی که تعلیماتش بر پایه­ی محبّت و انسان دوستی استوار شده باشد و با معیار عدالت و انصاف ، ساماندهی امور بشر را بخواهد ، نمی­تواند از روش­های خشونت­آمیز غیراخلاقی و انسانی بهره بگیرد ، و لذا پیشوایان معصوم اسلام ، همیشه برای تحقّق آرمان­های الهی ، روش­های منطقی و انسانی را بر جنگ ، که امری خشن و خسارت­بار می­باشد ، ترجیح داده­اند و با ایجاد فضای مسالمت­آمیز که در سایه­ی صلح به وجود می­آید ، راه خود را دنبال کرده­اند . حضرت علی (علیه­السّلام)            می­فرماید : من صلح و سازش را ، مادامی که مایه­ی وهن اسلام نباشد ، مؤثّرتر از جنگ یافته­­ام « وَجَدتُ اَلسالَمَهَ مالَم یَکُن وَهنٌ فی الإسلامِ ، اَنجَحَ مِنَ القِتالِ » .

3ـ خدای اسلام که خالق هستی است و انسان را به عنوان برترین موجود عالم خلقت به وجود آورد ، با اینکه قادر و حکیم و علیم می­باشد و هیچ نیازی به بندگانش ندارد ؛ ولی نسبت به مخلوقات خود کمال محبّت و رحمت را دارد و ما او را با صفاتی چون «رحمان » ، « غفور » ، « ودود » و … می­شناسیم و هر کسی با او در هر مرتبه و موقعیّتی می­تواند ارتباط برقرار کند .

4ـ پیامبر اسلام ، پیامبر رحمت و رأفت است ، او با اینکه در محیط آمیخته به عدالت و خشونت به دنیا آمده و بخش قابل توجّهی از عمر شریفش را در فضای آلوده به جهل بیدادگری سپری کرد ؛ ولی غبار ظلمت و کینه­ورزی هرگز بر دامن ، آن شخصیّت مطهّر ننشست . او هیچ­گاه از آن همه ستمی که بر وجود نازنینش روا داشتند ، کینه­ای به دل   نگرفت ، زبان به نفرین نگشود ، رفتارش را با غلظت و خشونت در نیامیخت ، چتر محبّت و رحمت را بر سر همگان گسترده داشت تا جایی که قرآن کریم او را با صفت رحمت می­ستاید ، رحمتی نه برای مسلمانان ؛ بلکه رحمتی برای جهانیان ، «رَحمَهً لِلعالَمین» .

 3 نظر

امروز جهان ندبه می کند غیبتت را ...

10 تیر 1392 توسط طیبی

 

« اينَ مبيدُ اهلِ الفُسوقِ والعصيان … أين طامسُ آثارِ الزّيغِ و الأهواء » ؛ كجاست آنكه اهل فسق و عصيان و ظلم را نابود مي­كند و هلاك مي‌گرداند ، كجاست آنكه آثار انديشه باطل و هواهاي نفساني را محو و نابود مي‌سازد ».  امروز جهان تشنه­ی نگاه توست كه تفسير ناب عدالت است . امروز جهان در هجوم ابرهاي سرد و سنگين گرفتار شده است و ذرّات همه زمزمه سر مي‌دهند :« أين الأقمارَ المُنيرة ؟» ، « أين الأنجم الزّاهِرة ؟»كدامين عصر جمعه ، دست در دست شقايق‌ها ، دعاي سمات مي‌خواني ؟ … بر كدامين مصلّاي توحيد ، نماز جمعه مي‌خواني تا به رداي سبزت اقتدا كنيم ؟ … از كدام سمت ، از كدام سو اسب ظهور تو پيش مي‌تازد ؟كدام ساحل را لنگر انداخت‌هاي كه دست امواج از دامنت كوتاه است ؟كدام ساعت ، قدم‌هاي سپيدت ، پيكر خيابان‌هاي شهر را متبرّك مي‌كند ؟اين انتظار سخت را كدام طلوع ، به پايان مي‌رساند ؟… نگاه كن ! … روي جمعه‌ها گرد غربت نشسته است . زخم‌هاي كهنه ، امروز دهان باز كرده­اند و تو را فرياد مي‌كشند . ببين نقطه نقطه­ی شهر با «ندبه»و «عهد»و «اللهم كن لوليّك»روشن شده است.  بغض‌هايمان را ببين كه در اين دعاها مي‌ريزيم ؛ انتظار ، پشت انتظار ! راستي اگر تو نبودي ؛ آسمان چگونه استوار بر جاي مي‌ماند ؟..  . چگونه    زمين ، اين همه رنج و ستم را بر شانه‌هايش تاب مي‌آورد ؟ … امروز را ببين ، فلسطين در زير چكمه‌هاي صهيونيسم ، امّا قلّاب­سنگ‌ها هم‌چنان مي‌تازند به اميدي كه تو بيايي و انتقام علي اصغرهاي شش ماهه را  بگيري ، نوزاداني كه در آغوش مادرها نخنديده ، چشم فرو بستند!  لبنان را كه زير موشك باران استوار ايستاده است تا پرچم حزب الله را به دستان مقتدر تو بسپارد!  عراق را ببين ، در و ديوارش تو را ندبه مي‌كند و افغانستان و … جهان در عطش جرعه­اي عدالت ، مي‌سوزد . انتظار ، آتش گرفته است و عقربه‌هاي ساعت از اين همه چرخيدن و به جايي نرسيدن ، خسته شده است .

 

به راستي امروز كجاي جهان ايستاده‌اي ؟ يارانت را مي­بيني كه فرياد سر مي­دهند : هيهات منّا الذّلةچرا كه يقين دارند:  فانّ حزب الله هم الغالبون  .مي‌شود اين روزها تو را صدا نزنيم ؟ !مي‌شود اين روزها به يادت نباشيم ؟! مي‌شود اين روزها نامت را زمزمه نكنيم ؟! مي‌شود اين روزها چشم انتظار آمدنت نباشيم ؟! اين باران‌هاي هميشه سرب ، اين توفان‌هاي هميشه آهن ، اين گردبادهاي هميشه گرسنگي خسته‌مان كرده است . چشم‌هايي را كه از فلسطين تا كشمير به خاطر عدالت ، به جاده‌هاي انتظار خيره مانده‌اند ، جهانياني را كه از ايسلند تا دماغه­ی اميد در انتظار عدالت مي‌سوزند و شانه‌هاي خسته­اي كه در طول تاريخ ، زخم‌هاي بي­شماري را تحمّل كرده‌اند ، را درياب . گفتي : سرزمين دلتان بُتكده شد . پس حالا آسمان غرق ابابيل شود ، مي­آيم و اينك آسمان دلهايمان غرق ابابيل است . بيا تا جمعه‌ها با تو معنا بگيرد و عدالت پرچم هميشه سرافراز خود را بر بام جهان برافروزد.  «اللهمّ هَب لَنا رأفَتَه وَ رَحمَته و دُعاءهُ وخَيرَه » .                                            

 

 

نویسنده :  زهرا رضاييان                                   

 1 نظر

اربعین حسینی بر شما تسلیت باد .

13 دی 1391 توسط طیبی

   السّلام ای وادی کـرب بلا  

  السّلام ای سرزمین پر بلا
                                السّلام ای جلـوه­گاه ذوالمنن                          

        السّلام ای کشته­های بی­کفن



از پرهاى سوخته و خیمه­هاى خاکستر ، چهل روز مى­گذرد ؛ از شانه­هاى بى­ تکیه­گاه و چشم­هاى به خون نشسته ، از لحظاتى که سیلى مى­وزید و صحرا در عطشى طولانى ، ثانیه­هایش را به مرگ مى­بخشید .

حالا چهل روز است که مرثیه­هامان را در کوچه­هاى داغ ، مکرّر مى­کنیم .

چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه­هاى آسمان مى­گرییم .

« اى چرخ ! غافلى که چه بیداد کرده­اى» .

از شام تا کربلا ، از کربلا تا شام ، حکایت سرهاى جسور شماست که شمشیرها را به خاک افکند .

من از روایت خونابه و خنجر مى­آیم ؛ از شعله­هاى به دامن نشسته و فریادهاى بى­یاورى .

امروز ، اربعین خورشید است . نگاه کن چگونه پرندگان ، بر شاخه­هاى درختان روضه مى­خوانند ؛ چگونه ابرها ، فشرده فراقى عظیم ، پهنه‌ی زمین را مى‌بارند !

رفته­اید و پس از شما ، جادّه­ها ، اسیر زمستانى همیشگى­اند . پرواز ناگهان شما آتشى است که هرگز فرو نمى­نشیند .

زخم عاشورا همیشه تازه است . پاییز را دیده­اى ، چگونه نوباوگان تابستان را به زمین مى­ریزد و سر و روى جهان را به زردى مى­نشاند ؟! اکنون دیرى است که پروانه­هاى هاشمى‌مان را شعله­هایى یزیدى ، بر تپّه­هاى خاکستر فرو ریخته­اند .

دیرى است که گیسوان کودکى رقیّه را بادهاى یغماگر ، با خویش برده‌اند .

زمین ، پاییزش را از یاد مى‌برد ، امّا زخم عمیق عاشورا را هرگز .

سال‌ها مى‌گذرد و ما همچنان سوگ کبوترانى آزاده را بر سینه مى‌کوبیم .

وقتى به مدینه النّبى رسیدیم ، مبادا کسى جلوى قافله‌ی اسراى کربلا ، گوسفندى را سر ببرد ! این کاروان ، از سفر چهل روزه با سرهاى بریده بر بالاى نى مى‌آید.

نگذار هیچ لاله‌اى را در رثاى شهدایمان پرپر کنند ! سراسر خاک کربلا ، پر بود از گلبرگ­هاى خونین و پاره­اى که از هر سو مرا صدا مى‌زدند : « أخَىَّ اخىَّ » .

اجازه نده کسى بر سر و رویش خاک بریزد ؛ هنوز باد ، گرد و خاک کوچه­هاى کوفه و شام را از سر و روى زنان و کودکان عزادار نبرده است . این صورت‌هاى کبود و دست‌هاى سوخته ، نیازى به گلاب‌افشانى ندارند ؛ هنوز اربعین گل‌هایى که با تشنه کامى بر خاک و خون افتادند ، نگذشته است . بگو پاى برهنه به استقبالمان نیایند ؛ این کاروان پر است از کودکانى که پاى پُرآبله دارند . سفارش کن شهر را شلوغ نکنند و دور و برمان را نگیرند ، ما از ازدحام نگاه‌هاى نامحرم و بیگانه بازگشته‌ایم .

بگذار آسوده‌ات کنم بشیر !

دل زینب (علیهاالسّلام) براى خلوت مزار جدّش پر مى­کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجّاد (علیه‌السّلام) و این کاروان داغدار ، پیراهن کهنه و خونین حسین (علیه السّلام) را بر سر و روى خویش بنهد و گریه­هاى فروخورده‌ی چهل روزه­اش را یک سره رها سازد .

 

درسی که اربعین به ما می‌دهد ، زنده نگهداشتن یادِ حقیقت و خاطره‌ی شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن است .

  

 1 نظر

گوش به فرمان تا پای جان

12 دی 1391 توسط طیبی

 

خدایا !

خشنودم ، به حکمی که در علم خود ، به سوی من سوق می‌دهی ؛

و روانه‌ام ، به هر جا که توروانه کنی ؛

و آهنگ کننده‌ام بر آن‌چه تو مرا به سوی آن ، جهت داده‌ای ؛

در جان‌نثاری به پای آن‌چه تو را از من خشنود می‌کند ، بخل نمی‌ورزم ؛

زیرا تو مرا بدان راضی ساخته‌ای .

از هیچ‌ کوششی ‌در آن‌چه تو مرا بدان خوانده‌ای ، دریغ نمی‌دارم .

به سوی آن‌چه به من شناسانده‌ای ، شتابانم ؛

و در راهی گام می‌نهم که تو برایم گشوده‌ای .

                         

                                                    [دانشنامه امام حسین (ع) ، ج13، ص 489و 491 ]          

 1 نظر

منشور سعادت

12 دی 1391 توسط طیبی

امام زمان ، ظاهر و باطن ائمّه (علیهم السّلام)

 

عالم جلیل‌القدر اسلام شیعه محمّد بن حسن حرّ عاملی (رضوان الله علیه) در کتاب بسیار نفیس « اثباط الهداه » حدیث مهمّی در مورد امام زمان (علیه‌السّلام) آورده است . حضرت صادق (علیه‌السّلام) از اجداد طاهرینش از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدد ائمّه را نقل می­کند تا می­رسد به نام مبارک امام زمان که می­فرماید : و هو ظاهرُِهُم و باطِنُهُم « این وصیّ دوازدهم ، ظاهر ائمّه و باطن آنان می­باشد » .

یعنی حضرت ، جامع خصوصیّات  ظاهری و باطنی امامان و مظهر همه­ی کمالات آنان می­باشد . باطن معصومین ، همان ولایت الهیّه­ی آنان می­باشد .

یکی از عرفا در مورد ولایت عبارتی دارد که ابن تیمیّه که از متعصّبان و معاندانی است که بسیاری از اهل تسنّن هم او را قبول ندارند و نیز عدّه‌ای از ظاهربینان از شیعیان که با دیده­ی سطحی به کلام نظر کرده­اند ، برآن اشکال و ایراد گرفته­اند . آن عارف گفته است : ولایت ، اعظم از نبوّت است . منظور از این جمله ، این نیست که امام بالاتر از پیغمبر است . بلکه مراد این است که بُعد ولایت یک نبی ، از بعد نبوّتش بالاتر است ؛ زیرا تمام انبیاء ، ابتدا ولی هستند سپس نبی و تا به مقام ولایت  نرسند ، به مقام نبوّت نخواهند رسید . دایره­ی اوّل ، دایره­ی ولایت است . ولایت ، درخت است ؛ امامت و نبوّت ، میوه است . هر پیغمبری ،  جهت ولایتش از جهت نبوّتش قوی­تر است . از ثمرات ولایت ، گاهی نبوّت است ، گاهی امامت است و گاهی هر سه جهت در یک فرد جمع می­شود ، هم نبی است ، هم رسول ، هم ولی و هم امام . ولایت ،  مقام قرب الهی است که دارای آثار و لوازمی است .

پس معنای کلام آن عارف ، این است که : شخصی که هم نبی است و هم اوّل ، بُعد ولایتش از بُعد نبوُتش اعظم می­باشد . زیرا نبوتش یک مأموریّت است که ممکن است تعطیل هم بشود ؛ امّا بُعد ولایت ، تعطیل­بردار نیست . مانند همه­ی انبیاء گذشته که الان نبی نیستند ، نبوُتشان تمام شده است ؛ امّا ولایتشان ـ که همان بُعد معنوی و اتّصال به عوالم ملکوتی و ربط با خداوند و قرب معنوی است ـ همیشگی است که از آثار ولایت ، تصرُف در موجودات به اذن الله می­باشد که به آنان مرحمت فرموده است .

در زیارت نامه‌ی امام زمان (علیه‌السّلام) می­خوانیم :

السَّلامُ علیک نورَالله الذی یَهتَدِی بِهِ المُهتدون

« سلام بر تو ای نور خداوند که به وسیله­ی آن هدایت می­شوند ، راه­یافتگان »

فعل مضارع دلالت بر تجدّد و دوام دارد و دیگر اینکه گاهی معنای شأنی دارد و گاهی معنای فعلی . مراد از عبارت این است  که : امام زمان که نور خدا هستند ، هدایت بخشی حضرت دائمی است و مستمر ؛ همه­ به هدایت و برکت نور آن حضرت ، هدایت می‌شوند .

الان هم انوار آن حضرت موجود است ؛ هر کس گیرندگی داشته باشد از نور حضرت ،  بهره می­برد . امروز تمام کمالات و معارف و هدایت­ها و انوار و اعمال خیر همه و همه به برکت آن حضرت است . اگر عنایت و لطف او نباشد ، از هیچ کس هیچ خیری صادر نمی­شود .

چهارده معصوم (علیهم السّلام) نور واحد هستند ؛ ولایتشان یکی است ؛ در عین حالی که هر یک خصوصیّاتی دارند ، با هم عینیّت دارند ؛ ولایتشان واسطه‌ی فیض خداوند ، در عالم هستی است !

فراموشی و غفلت از امام زمان ، بسیار ظلمت­آور و باعث کدورت و عقوبت وگوش‌مالی است . یاد آن حضرت نباید اختصاص به روز جمعه و دعای ندبه داشته باشد و بس !

                             

                                       منبع : کتاب نکته ها از گفته ها ، آقای فاطمی نیا

 نظر دهید »

منشور سعادت 2

30 اردیبهشت 1391 توسط طیبی

 

سراینده‌ی گلی گم کرده‌ام

  در زمان کودکی ما یک سید نورانی در تبریز بود به نام آقا سید حسین کهنموئی ؛ خیلی فاضل و مجهول القدر بود . من نوجوان بودم و در مجلس شرح صحیفه سجادیه اش شرکت می کردم . طبع شعر داشت که در آن گاهی به ریاضی و گاهی به رجائی تخلّص می نمود . اشعار دلنشین و خالصانه ای می گفت که بسیار زود در شهرهای مختلف پخش می‌شد ، خیلی اخلاص داشت !

این شعر معروفی که زبان حال زینب بعد از شهادت حضرت ابی عبدالله (علیه السلام ) است ، مال همین سید است :

  گلی گم کرده‌ام می جویم اورا         به هر گل می رسم می‌بویم او را

   اگر یابم گلم را در گلستان               به آب دیده‌گان می‌شویم او را

اسرار حق

  هر که را اسرار حق آموختند           مهر کردند و دهانش دوختند

برای این شعر در عربی معادلی پیدا کردم از اشعار قرن ششم قمری که گوید :

  سَقَونی وَ قَالُوا لا تُغَنِّ وَ لَو سَقَوا      جبالَ حُنینٍ مَا سَقَونِی لَغَنَّت

” به من شراب آشامیدند و گفتند تغنی و آواز خوانی نکن و اگر آنچه را که به من دادند به کوههای حنین آشامیده بودند ، آن کوهها به ترنم و تغنی در می آمدند “

محبت بر اساس معرفت

شیخ الرئیس ابو علی سینا در کتاب « اشارات » جمله‌ی بسیار بلندی در علم خداوند به ذات اقدس و محبتش به ذات خویش دارد :

« بالاترین شادمان نسبت به چیزی ، ذات اقدس پروردگار  - که اول حقیقی است – نسبت به خودش می باشد ؛ زیرا او پردرک ترین موجودات نسبت به پر کمال ترین موجودات است » ک

از اینجا استفاده می شود که تمتم محبت های حقیقی ، بر اساس معرفت می باشد . هر چه معرفت بیشتر باشد ، محبت هم بیشتر می شود . امیر المومنین برای ییغمبر اکرم  بی قرار می‌شد ؛ پیامبر هم نسبت به او چنین بودند ؛ چون بهتر از هر کسی یکدیگر را شناخته‌اند .

در جلد نهم کتاب «جامع الاصول » آورده است که روزی امّ سلمه شنید که پیامبر دعایی می‌کنند : اللهُمَّ لا تُمِتِنی حتَّی تُرِیَنِی عَلِیّاً .

« خداوندا مرا نمیران تا علی را به من نشان دهی » و این زمانی بود که علی را به سفری فرستاده بودند !

شیخ حرّ عاملی در کتاب «اثبات الهداه » نقل می کند که عبای خاصی بر تن رسول خدا بود ، شخصی سوال کرد : یا رسول الله چه کسی این عبا را به شما هدیه نموده است ؟! فرمودند این را هدیه داده است وصیَّم ، وزیرم ، محبوبم ،.

 

                    منبع : نکته ها از گفته ها ، کزیده‌ای از سخنرانی استاد فاطمی نیا

 

 

 

 1 نظر

زخم یاس

19 فروردین 1391 توسط طیبی

 درک عمق فاجعه از چشم باور می چکد                التهابی شعله ور از چهره در می چکد

اندوه ستاره ای میان در و دیوار تکثیر می شود . اشک ها از گونه های غنچه های بوستان علی سرازیر   می شود . ظلمت به کوچه های شهر نبی رخنه می کند و لبخند بر بالین مظلومیّت و بستر یادگار رسول می خشکد . صدای گریه ی حسنین ، سکوت ایوان های تاریک دنیا را می شکند و تنها دست نوازش پدر ، مرهمی بر ناامیدی شان می شود .

نفرین بر دنیاییان ! چگونه دخت خورشید را بدرقه می کنند ؟! فاطمه ای را که از افق مهربانی طلوع کرد و اینک با سینه ی زخمی و لبریز درد ، بستر خاک به رویش گشوده می شود . تنها نسیم بوی تنهایی علی است که همگان در کوچه های مدینه استشمام می کنند و صدای شکستن بال فرشتگان است که خواب کائنات را  می آشوبد . این گذر دلتنگ ، سالیانی است که درد خاندان رسول را بر دوش می کشد « امّ ابیها » مادر دردها بود و خزان در بهار جوانی بر آستا نه ی زندگی تکیه زد و پاییز را در جوانی اش ترسیم کرد و همچنان در  راهند ؛ نفس هایی که آه می شوند و رنج های شان عرق شرم دنیا می شود .

چشم های خیس ، گلوی آسمان را فشرده اند و دستان سخاوت و رحمت علی ، دار و ندارش را به خاک می سپارد .گویی هر چه نور ، از بـام دنیا رخـت بربسته و در رگ های خاک سرازیـر می شـود و برای فاطمه ، امشب ، شب راز و رجعت و رهایی است .

   سایه ی دیوارهای وحشت بلندتر شده و نامردمی ها از مرز گذشته ، ابرهای جهل ایستاده اند تا در تاریکی شـب بر بخت شب زار زننـد که چگونه سوره ی کوثر را زمزمه کنند :

  

                                               إِنَّا اَعطَینَاکَ الکَوثَر *             

                                               فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ النحَر *

                                              إِنَّ شَائِنَکَ هُوَ الاَبتَر *

 نظر دهید »

تازه های علمی

23 اسفند 1390 توسط طیبی

** 20دقیقه قبل از خوردن استامینوفون چای بنوشید

 یافته‌های محققان ایرانی نشان می‌دهد: مصرف چای ۲۰ دقیقه قبل از دریافت استامینوفن باعث افزایش اثربخشی این دارو می‌شود. این بررسی توسط گروهی از محققان دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) با هدف اثر مصرف چای بر بهبود اثربخشی استامینوفن بر روی ۱۲۰ بیمار مبتلا به سردرد انجام شده است در این مطالعه، ۵۸ بیمار در گروه مورد، یک لیوان چای و ۶۲‌ نفر در گروه شاهد یک لیوان آب گرم به جای چای دریافت کردند و ۲۰ دقیقه بعد از نوشیدن چای یک قرص استامینوفن به آنها داده شد؛ سپس میزان درد آنها اندازه‌گیری شد نتایج این مطالعه حاکی است : مصرف چای به عنوان یک نوشیدنی عمومی ۲۰ دقیقه قبل از دریافت استامینوفن در بهبود سردرد در افراد موثر است و این امر به سن و جنس بستگی ندارد بجز سردردهای ناشی از افت فشار مایع مغزی نخاعی، سردردهای ناشی از عفونت، میگرن یا سردردهای ناشی از تومورهای درون جمجمه‌ای، انواع دیگر سردرد براحتی و با استفاده از داروهای ضددرد متداول مانند استامینوفن قابل تسکین هستند. استامینوفن به عنوان یک داروی ضددرد و غیراستروئیدی کاربردهای بسیاری از جمله در تسکین سردرد و کاهش تب دارد، اما مصرف زیاد استامینوفن می‌تواند به مسمومیت کبدی و به دنبال آن مرگ منجر شود. به همین دلیل استفاده از داروهایی که بتواند به جای استامینوفن در درمان سردرد کمک کند، از اهداف سیستم‌های درمانی است .

* *مواد غذایی در بی خوابی شبانه نقش دارند 

داشتن خوابی آرام از جمله نیاز‌های انسان برای برخورداری از سلامت روحی و جسمی ‌است، اما برخی از ما بدون داشتن بیماری، تنها با عادات‌ غذایی نادرست، خواب خوش شبانه را از خود سلب می‌کنیم بنا بر باور پزشکان، نحوه و نوع غذا خوردن، نقشی کلیدی در بهره‌مندی از خوابی آرام و عمیق ایفا می‌کند به گفته آنها خوردن مواد غذا‌یی تند قبل از خواب مانند سیر و فلفل و همچنین دیر شام خوردن، خواب را مختل می‌کندپزشکان ۶ تا ۸ ساعت خواب شبانه آرام را برای بهبود عملکرد مغز، حفظ طراوت پوست و شادابی چشم‌ها توصیه می‌کنند همچنین آخرین وعده غذایی نباید بیش از ۵۰۰ کالری انرژی داشته باشد و صرف شام سبک و کم چربی حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر توصیه می‌شود. از سوی دیگر، مواد غذایی نفاخ مانند حبوبات و کلم‌ در معده گاز زیادی تولید می‌کنند و خواب آرام را از فرد می‌گیرندجالب است که حتی صبحانه نیز بر خواب شبانه تاثیر می‌گذارد به گفته پزشکان کافئین موجود در قهوه تا ۱۲ ساعت در بدن باقی می‌ماند و می‌تواند در صورت حساس بودن بدن به کافئین، بی‌خوابی به وجود آورد. نوشابه های سیاه ، کاکائو، چای و دیگر خوراکی‌های حاوی کافئین نیز چنین خاصیتی دارند

 نظر دهید »

دریای ادب (حضرت عباس)

22 اسفند 1390 توسط طیبی

دریای ادب یکی از ارزش¬های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی در برابر افرادی است که در مقایسه با انسان دارای برتری باشند. علی(ع) در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن(ع) در فراگیری ادب فرمود: «یا بُنَیَّ! اَلْاَدَبُ لِقاحُ¬العَقلِ، وَ ذَکاءُ-القَلبِ و عُنوانُ¬الفَضلِ؛ پسرم! ادب، بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش است.» و نیز فرمود: «لا میراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست». حضرت عباس(ع) نیز از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود. روایت شده که عباس، بی¬اجازه در کنار امام حسین(ع) نمی¬نشست و اگر پس از اجازه می¬نشست، مانند عبد خاضع، دوزانو در برابر مولایش می¬نشست.[118] کانَ کَالعَبدِ الذلیل بَینَ یدَیِ الوَلیِّ الجَلیلِ؛ عباس همچون برده¬ای حلقه به گوش در برابر امام(ع) بود عباس(ع)، هرگز امام زمان خوبش را برادر نمی¬گفت؛ بلکه همواره به امام حسین می¬فرمود: سیدی و مولای؛ یا اباعبدالله؛ یابن رسول¬الله؛ جز در مورد آخرین ساعت عمر، در لحظه شهادت، که صدا زد، «برادر، برادرت را دریاب». هنگام ظهور برترین ادب و احترام قمر بنی¬هاشم، هنگام ورود او به شریعه بود. لحظه¬ای که دست در آب فروبرد تا کام تشنه خود را جرعه¬ای بنوشاند، ناگاه یاد عطش مولای خود نمود و بی¬درنگ آب از دست خود فروریخت و تشنه از شریعه خارج شد. □ ایمان و وفا سایه بالای تو بود ایثار علی نقش به سیمای تو بود گر لب نزدی به آب دریا عباس دریای ادب میان لب¬های تو بود شجاعت رَجَزخوانی مسلمانان جنگ¬آور در میدان جنگ، شعار انقلابی آنها بود که هنگام ستیز، به شیوه حماسی می¬خواندند. عباس(ع) در میدان نبرد، رجزهایی خواند که هر بخشی از آنها، بیانگر عالی¬ترین درس¬های شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. اینک به ترجمه برخی از این موارد اشاره می¬شود: «من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان می¬آیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمی¬ترسم». «سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید، باز به جنگ خود ادامه می¬دهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع می¬کنم و نیز امامی را که به راستی به¬یقین رسیده، و نوه پیامبرِ پاک¬ و امین است، یاری می¬نمایم». ولایت¬مداری حضرت ابوالفضل(ع) در گلستان سه امام پرورش یافته است: او در این میان، ولایت-پذیری تمام¬عیار است. همه تلاش¬ها و موضع¬گیری¬های او در مسیر ولایت ظهور می-یابد. اطاعت بی¬چون و چرای او از امام حسین(ع) یکی از آموزه¬های مکتب عاشوراست. حضرت عباس(ع) روز عاشورا به برادران خود فرمود: «امروز، روزی است که باید بهشت را برگزینیم و جانمان را فدای سید و امام خود سازیم. ای برادران! امروز در جان¬نثاری کوتاهی نکنید و چنین نپنداریدکه حسین(ع) برادرِ ماست و ما پسران یک پدر هستیم. نَه، چنین نیست. بلکه آن بزرگوار، امام، سید و پیشوای ما، و حجت خداوند عالمیان در روی زمین، همچنین فرزند حضرت فاطمه(س) و نور دیده رسول خدا(ص) است» و هنگامی که امام حسین(ع) جان¬نثاری و فداکاری آن بزرگواران را نگریست، سخت گریست و به عباس(ع) فرمود: «ای برادر! خداوند به تو جزای خیر دهد». به راستی حضرت ابوالفضل¬العباس پشت و پناه ولایت¬امر بود و تا آخرین حدّ توان، از او و آرمان‌هایش پشتیبانی کرد و شایسته این شعر معروف سعدی است: چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر، آن را که باشد نوح کشتیبان از این¬رو، وقتی که به شهادت می¬رسد،[126] امام حسین(ع) به بالینش می¬آید و می¬فرماید: اکنون پشتم شکست… . چراغ راه ” علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره) ـ صاحب تفسیر المیزان ـ می‌فرماید: «مرحوم سیدالسالکین و برهان¬العارفین آقای سید علی قاضی فرموده است: در حین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت خدای عالم هستی، وجود مقدس حضرت سیدالشهدا، امام حسین(ع) است و در آن رحمت، سقای کربلا، سرحلقه وفا، آقا باب¬الحوائج الی الله ابوالفضل¬العباس است». ” علامه سید عبدالرزاق مقدّم نیز در مورد مقام اطاعت حضرت عباس از امام حسین(ع) می¬نویسد: «این فضیلت¬ها همه از پرتو انوار سیدالشهدا امام حسین(ع) بود که عباس(ع) بر اثر پیروی از او کسب کرده و آیینه تمام¬نمای وجود امام حسین(ع) شده بود و بی¬شک، حسین و عباس از مصداق¬های برجسته این آیات قرآن بودند که خداوند در آیه 1 و 2 سوره شمس می¬فرماید: «والشمسِ وضُحاها وَ القَمَرِ إذا تَلاها؛ سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ می¬بخشد و سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است.» خورشید، حسین(ع) است و ماه، عباس؛ چرا که عباس هیچ سخنی نمی¬گفت مگر آنکه قبلاً از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمی¬داد، مگر آنکه به جهت پیروی از امامش انجام پذیرد. عظمت و شخصیت معنوی ابوالفضل به سبب نور مقدس امام حسین(ع) بود که در آینه وجود پیراسته¬اش، تابیده بود». ” همچنین علامه مامقانی می¬نویسد: «حضرت اباالفضل¬العباس از فقهای فرزندان امامان(علیهم‌السلام) بود». ای منبع احساس دلم را دریاب من تشنه یک قطره محبت هستم یا حضرت عباس! دلم را دریاب اباالفضل کسی از نام اباالفضل اگر دم بزند عشق پیدا شود و خیمه به عالم بزند دل، همان بس که به باغ تو شکوفا شود و چشم بگذار که در وصف تو شبنم بزند دست، هنگامه نقّاشی تو آه کشد عشق، بگذار قرار همه بر هم بزند دیده از نام اباالفضل چراغان شود و تکیه بر کوچه آیین محرّم بزند یک توسل به تو کافی است دری باز شود عشق پیدا شود و خیمه به عالم بزند شهادت حضرت اباالفضل(ع)، ماهتاب شب¬های غریبی حسین(ع) و اسوه باشکوه جانبازی تسلیت باد! اباالفضل، آیه¬ای¬ست برای معنی سوره ایثار که از حرمت اسمش، درهای آسمان گشوده خواهدشد. عباس(ع)، چراغ خانه اهل بیت(علیهم‌السلام) در شب¬های بی¬پناهی تاریخ است. ای ماه بنی¬هاشم! چه باشکوه در روز میلادت، فرشتگان بر قداست دست¬هایت بالافشانی و هلهله می‌کنند! عباس، زلالی زمزم، صفای مروه، عطش اسماعیل و جهاد نفس در رمی‌جمرات است که بی¬عشق او کعبه دل، حاجی ندارد. یا باب¬الحوائج! امروز که آفتاب میلاد تو، آفتابگردان جان¬ها را به سمت تو مایل کرده است، ما را دریاب! “

 نظر دهید »

مناجات

15 اسفند 1390 توسط طیبی


از خدا خواستم غرورم را بگیرد

او فرمود:‌ باز گرفتن غرور كار من نیست، بلكه این تو هستی كه می‌بایست آنرا ترك كنی.

از خدا خواستم بیماران را شفا بخشد.

اما خدا گفت: نه! اين روح است كه كامل است و جسم زودگذر.

از خدا خواستم به من صبر و شكیبایی عطا كند.

او فرمود: شكیبایی دست آورد رنج است و به كسی عطا نمی‌شود.

آن را باید بدست آورد.

از خدا سعادت خواستم

و او فرمود: تبرك می‌كنم، اما كسب سعادت كار توست.

از خدا خواستم روح مرا تعالی بخشد.

خدا گفت : تو باید خود متعالی شوی، اما تو را یاری می‌دهم تا به‌ثمر بنشینی.

از خداوند خواستم به من كمك كند تا دیگران را به همان اندازه‌ای كه

او من‌را دوست دارد، دوست بدارم.

خداوند فرمود: هان، اكنون دریافتی!

از او نیرو خواستم، مشكلات را در برابرم قرار داد تا قوی‌تر شوم.

از او حكمت خواستم، مسایل بسیاری به‌من داد تا آن‌ها را حل كنم.

از او شهامت خواستم، خطر را در مقابلم نهاد تا از آن بجهم.

از او عشق خواستم، انسان‌های دردمند را در سر راهم قرار داد تا به آن‌ها كمك كنم.

از او كمك خواستم، به‌من فرصت داد.

شاید هیچ یك از خواست‌هایی كه داشتم، دریافت نكردم.

اما به آن‌چه كه نیاز داشتم، دست یافته بودم.

دعای من مستجاب شده بود.

 

 

 نظر دهید »

روشهای یادگیری و مطالعه

15 اسفند 1390 توسط طیبی

برای بالا بردن قدرت یادگیری چه باید کرد ؟

 

- علاقه ومطالعه ثمربخش :

مطالعه ثمربخش از دوعامل متاثر است : 1- علاقه نسبت به مطلب خواندنی 2- کاربرد    ماهرانه ی فنون مطالعه .

علاقه نسبت به مطلب خواندنی سبب می شود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد ، مطالعه بیشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه می شود ، کاربرد فنون بهتر مطالعه را آسان تر ، سریعتر و لذت بخش تر می سازد ، در نتیجه علاقه ی خواننده نسبت به مطالعه افزایش می یابد و سبب       می شود تا او به مطالعه ی بیشتر بپردازد ، از خواندن مطالبی که باید بخواند دوری نکند و در زمان کمتر مطالب بیشتری را بخواند .

 

- خواندن اجمالی :

پیش از رو به رو شدن با یک موضوع ، مثل یک شخص یا یک کتاب مایل هستید چه چیزهایی در باره آن بدانید ؟ فکر می کنید به هنگام انجام یک کار لازم است از انجام آن کار هدفی داشته باشید ؟ اگر فکر می کنید که باید برای هر کاری داشتن یک هدف ضروری است ، چگونه هدف خود را معین می کنید ؟

هدف از خواندن اجمالی دست یافتن به نکات و مطالب مهم کتاب و کشف ساختمان مواد و مطالب در یک زمان کوتاه و با سرعت زیاد است .

سرعت تقریبی خواندن اجمالی 1000 تا 40000 کلمه در دقیقه است .

 

- فواید خواندن اجمالی :

الف)کار آمدی بیشتر ،از راه تخمین زدن اهمیت مطالب و طرح ریزی یک روش مناسب مطالعه

ب) بودجه بندی واقعی تر از زمان از طریق کشف حجم و دشواری مطالب









22


پ) افزایش میزان درک مطالب و نگهداری آنها در حافظه از راه کسب یک نظر اجمالی از کل مطالب بیش از خواندن جزیئات .

ت) افزایش میزان دقت و تمرکز حواس از طریق برانگیختن میزان علاقه

روش خواندن اجمالی مبتنی است بر یک نمونه گیری سریع از نکات اساسی و صرف نظر کردن از جزیئات .

در این روش مطالعه ، درجستجوی نکات کلیدی درباره مواد وساختمان مطالب و نظر و سبک مؤلّف باشید همچنین ، برای افزایش میزان علاقه ی خود نسبت به مطالب به طرح سؤالاتی در مورد مطالب خواندنی بپردازید .

 

- فنون تشکیل دهنده ی روش خواندن اجمالی :

1. سازمان بندی اولیّه : پیش از مطالعه ی کتاب به طور کامل ، به کشف قسمت های اصلی کتاب که بر اساس آن مطالب کتاب سازمان یافته اند و هم چنین به کشف اندیشه های مهم کتاب بپردازید . این کار مستلزم اندیشیدن یا بر روی کاغذ آوردن یک جمله ی کامل درباره ی عنوان و مقدمه و خلاصه ی هر فصل کتاب است . به صورتی که این جمله مبیّن مفهوم اصلی آن فصل باشد .

2. تعیین هدف مطالعه : معیّن کنید که هدف شما از مطالعه ی کتاب چیست و با چه دقّتی می خواهید آن را بخوانید . برای کسب یک برداشت کلّی کتاب را می خوانید یا به دنبال جزئیّات هم هستید ؟ با مشخّص کردن هدف مطالعه ی خود بهتر می توانید روش مناسب مطالعه را برای رسیدن به آن هدف انتخاب کنید . اگر منظورتان یک آشنایی سطحی با کتاب است استفاده از روش خواندن اجمالی مناسب ترین روش است .

3. برآورد دشواری مطلب و زمان مطالعه : مقدار زمانی را که برای مطالعه ی کتاب در اختیار دارید و میزان دشواری کتاب را تخمین بزنید . اگر در نظر دارید از خواندن اجمالی پا فراتر نهید ، در بودجه بندی زمان خود دقّت کنید .

4. طرح سؤال : حال که درباره ی کتاب یا یک فصل به خصوص اطّلاعاتی به دست آوردید ، معیّن کنید که چه اطلّاعاتی کم دارید . آیا باید به مطالعه ادامه بدهید ؟ اگر جواب مثبت است انتظار دارید از یک خواندن عمیق چه چیزی عایدتان شود ؟ … .

سؤالات شما در مورد کتاب می تواند کلّی یا کاملاً مشخّص باشد . طرح این گونه سؤالات از طریق ایجاد کنجکاوی ، تمرکز حواس و دقّت شما را افزایش می دهد . رضایت حاصل از پاسخگویی به سؤالات مدّت نگه داری مطالب را در حافظه طولانی می کند . طرح سؤال به هنگام مطالعه ی یک کتاب خواننده ی منفعل را به خواننده ی فعّال مبدّل می سازد . سؤالات اغلب به هنگام مطالعه یا پس از پایان مطالعه به ذهن می رسند ولی شما سعی کنید سؤالات خود را پیش از مطالعه و به هنگام خواندن اجمالی کتاب شروع کنید .

 

 









23


منبع : کتاب روش های یادگیری و مطالعه ، دکتر علی اکبر سیف

 نظر دهید »

منشور سعادت

15 اسفند 1390 توسط طیبی

منشور سعادت 

 

1. شائبه های درونی :

گاهی وقت ها شوائبی در قلب و عمل انسان می باشد که قائم به غیر هم نیست ؛ برخلاف ریا که قائم به غیر است یعنی باید غیری باشد تا عمل را برای آن شخص از روی ریا انجام دهد . اما گاهی شائبه ، قائم به غیر نیست ، قائم به شخص است مانند عُجب ؛ مثلاً اگر خداوند به او توفیق خواندن نماز شب  بدهد ، خود را خیلی آدم خوبی و دارای امتیازی می پندارد و چه بسا خود را از خداوند هم طلبکار       می بیند ! عُجب و خودپسندی نیز مانند ریا ، مُفسِد عمل می باشد حتی از نظر فقهی ، مرحوم سیّد در   « عروه » می فرماید : عُجب اگر مقارن عمل باشد ، نماز را باطل می کند . التبه در مورد بعد از عمل چیزی  نفرموده ، ولی تحقیق آن است که : در این صورت ـ عُجب بعد از عمل ـ گرچه عمل ، باطل    نمی شود ، اما کاشفیّت دارد ؛ یعنی کشف می شود که این انسان ، قلباً آلوده است . چنان چه در مورد ریا هم اگر کسی در حین عمل وارد شد و نمازگزار هیچ عملی را برای آن شخص انجام ندهد ؛ فقط در قلبش خوشحال شود که فلانی هم این کار را دید ؛ در این جا نیز عمل باطل نمی شود ولی کاشفیّت دارد از آلودگی قلب و پستی مقام و معرفت شخص .

البته باید توجه داشت که حالت شُکر با عُجب اشتباه نشود ؛ زیرا گاهی می گوید : خدایا ، شکرت که به من توفیق نماز شب دادی ! الان بسیاری در خواب هستند ؛ تو به من لطف فرمودی ! و خلاصه خوشحالی برای این است که این نعمت و احسان را از جانب خدا می بیند و لذا سپاسگزار اوست ؛ این عجُب نیست . و به طور کلی چه در مورد عجب و چه ریا ، انسان از آن طرف نباید مبتلا به وسواس شود و راه نفوذ شیطان را بر خود باز کند تا از طریق وسواس و تخیّل و توهّمِ عجب و ریا ، از عمل خیر و عبادت باز مانده و خیال کند این ، اخلاص است ؛ درحالی که وسوسه ی شیطان است !

 

2. مکر شیطان و شناخت اولویّت ها :

گاهی شوائب و ناخالصی های اعمال ، مانند عجب و ریا نیست ؛ بلکه دقیق تر است یعنی از مکائد مخفی و تصرّفات و نیرنگ های دقیق شیطان است . در این زمینه جمله ی بسیار عمیقی از یکی از محقّقان و اهل معرفت وجود دارد؛ که من برای به دست آوردن این جمله ، سه هزار کیلومتر راه طی  کرده ام ؛ حالا آسان در اختیار شما قرار می دهد . کتابی است به نام « المُقَفِّی الکبیر » که مرحوم صاحب      « عبقات » (رضوانُ الله تعالی علیه) از آن نقل می کند . در زمان ایشان خطّی بوده است ؛ آن را در لبنان دیدم . در این کتاب از یکی از بزرگان جمله ای را نقل می کند که در زیر آسمان ، یک جمله ی شاخصی است ؛ می گوید :

کَفَی لِلشَّیطان نَصِیباً فِیکَ اَن یَنقُلَکَ مِن طاعهٍ الی طاعهٍ .

« در بهره مندی شیطان از تو همین بس که تو را از طاعتی به طاعت دیگر منتقل کند ! »

این سه هزار کیلومتر را رفتیم و برگشتیم ، دیدم مقدّر بوده که این جمله را پیدا کنم !

بهره مندی و تصرّف شیطان در انسان ، فقط وادار کردن به گناهان کبیره و صغیره ی متعارف نیست . در هر کسی متناسب با خود اوست ، در مؤمنان و اهل تقوی و مسجد و هیئت هم به نحو خاصّی است .

مثلاً شخص می خواهد عبادتی مثل زیارت عاشورا انجام دهد ، از طرفی هم عَمّه ی پیری دارد و فرصت مناسبی است که از او سر بزند و هدیه ای ببرد و صله ی ارحام نموده و او را خوشحال کند . هر دو طاعت است و عمل خیر ؛ امّا شیطان در این جا دخالت می کند و نفس می آید و اصرار بر خواندن زیارت عاشورا می کند و در مورد دیدار عمّه که فرضاً در این جا اولویت دارد ، می گوید : برای دیدار ، وقت زیاد است ؛ فعلاً زیارت را بخوان ! تشخیص این که کدام عمل برای خداست ، کدام ضرورت و اولویت دارد ، کدام مخالفتش با نفس بیشتر است و کدام نیست ، بسیار مشکل و دقیق است . راهش فقط تقوی و اخلاص و پناه بردن به خداوند و استمداد از اوست . خداوند می فرماید :

إن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَّکُم فُرقاناً (سوره ی انفال / آیه 29)

« اگر تقوای الهی داشته باشید ، خداوند برای شما فُرقان قرار می دهد » .

فرقان یعنی نور بصیرتی که حق را از باطل تشخیص می دهد ؛ کردار پاک و خالص را از ناپاک و شیطانی جدا می کند .

 

3. تجلّی پاکی و اخلاص :

شخص موثّقی نقل کرد که : زمانی مرحوم آیت اله شهید بهشتی (رضوان الله علیه) در نزد امام خمینی مطلبی را بیان نموده و گویا ابراز شکوه ای از بعضی از مسائل جاری می نموده است ؛ امام خمینی خطاب به شهید بهشتی فرموده بودند : این مردم را می بینی که این طور اظهار محبّت می کنند ؟! به مادرت زهرا قسم ، که برای من هیچ فرقی نمی کند که بگویند : « روح منی خمینی » یا بگویند : « مرگ بر خمینی » !

4. حدیث اربعین ، در اخلاص و ظهور حکمت :

عدد اربعین (چهل) که در بعضی آیات و روایات آمده است دارای اسرار و حکمت های پنهانی است و یک نحو ارتباط با ظهور و فعلیّت استعدادها دارد . حدیث معروفی است از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که فرمودند :

مَن اَخلَصَ لِلَّهِ صَباحاً ظَهَرت یَنابیعُ الحِکمَه مِن قَبله علی لِسانِهِ « کسی که چهل روز همه ی کارهایش را برای خدا خالص کند ، منبع های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود » . (اصول کافی ، ج 2 ، ص 16)

اخلاص درجاتی دارد ؛ اخلاص کامل بسیار مشکل و مرحله ی بالایی است ، باید به خداوند پناه برد و از او استمداد نمود .

آیا این حکمت هایی که در حدیث اشاره شده ، در قلب بوده و با این اخلاص در چهل روز ، ظهور پیدا می کند و از قلب بر لسان جاری می شود ؛ یا این که با اخلاص ورزیدن چهل روز ، ایجاد می شود ؟! این مطلب جای بسیار تأمّل و دقت است !

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه تعبیری دارد که در عالم منحصر به آن حضرت است ! حضرت در ضمن بیان علّت ارسال پیامبران می فرماید : وَ یُثِیرُوا لَهُم دَفَائِنَ العُقُول .

« یکی از علل ارسال پیامبران این است که : گوهرهای عقولی که در گنجینه های فطرتشان پنهان مانده ، استخراج کنند » . (نهج البلاغه / خطبه اول)

یعنی در عقول و باطن انسان ها ، گنج های دفن شده و جواهر پنهانی است که پیامبران و تعالیم دینی و الهی ، آن ها را می کاوند و به فعلیّت و ظهور می رسانند . از این فرمایش حضرت استفاده        می شود که یک حقایق پنهانی در وجود ما هست که خود ما هم خبر نداریم .

                      سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

                                                 آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد

این مطلب نشان دهنده ی اهمیّت اخلاص می باشد . روایت داریم که مؤمن زمانی به کمال ایمان می رسد که مدح و ذمّ مردم برای او یکسان باشد !

 

 

منبع : نکته ها از گفته ها ، گزیده ای از سخنرانی های استاد فاطمی نیا

 

 نظر دهید »

جرعه جرعه معرفت

22 تیر 1390 توسط طیبی

1. بوی خوش :

هر کجا بوی خوشی به مشام شما برسد توقف می کنی و نفسی عمیق می کشی تا از آن بو و رایحه‌ی خوش بهره ی بیشتری ببری ، و هر کجا بوی تعفن و ناخوشایندی باشد ، بینی خود را گرفته و قدم ها را سریع تر بر می داری .

یعنی ما آدم ها نسبت به بوی خوش و بوی بد بی تفاوت نیستیم .

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به زشتی ها و زیبایی های اخلاقی دقیقاً این گونه بود ، چون اخلاق خوش هم مثل رایحه است .

یُحَسِّنُ الحَسَن و یُقَبِّحُ القَبِیح .

« یعنی اگر کسی اخلاق زیبایی داشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را تحسین می کرد و اگر کسی اخلاق زشتی داشت آن را قبیح می کرد ، البته با لطف و لطافت و نرمش و مدارا » .

کانَ خُلقُ رَسُولِ اللهِ دِینَه .

اخلاق پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مثل باران سحرگاهی بود ، که نم نم و آرام می بارد و طراوتی خاص به گل و گیاه و هوا می بخشد .

 

2. درخت ها :

به سراغ درخت اگر بروی ، هیچ وقت دست خالی برنمی گردی بلکه اگر میوه ای داشته باشد ، با آن کام شما را شیرین کرده و گرسنگی شما را رفع می کند و اگر هم میوه ای نداشته باشد می توانی در زیر سایه اش استراحت کنی و از سرسبزی و شادابی و نشاطش روح خود را طراوت و حیاط بخشی .

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود :

اَنا الشَجَره

من چیزی شبیه درختم ، و حقیقتاً هم چنین بود .

اگر کسی به سراغ او می رفت و حاجتی داشت ، اگر می توانست حاجت او را رفع می کرد و اگر هم

نمی توانست با سخنان خود دل او را گرم می نمود .

از سخنان نرم او آب شوند سنگ ها ؛

مَن سَئَلَهُ حاجَه لَم یَرجِع إِلّا بِها اَو بِمَیسُورٍ مِنَ القَول .

 

3. چک حامل :

نعمت ها مثل چک حامل نیستند که هرکس که از راه رسید بتواند آن را وصول کند ، بلکه شبیه چک به نام هستند ، پس تنها کسی می تواند آن را دریافت کند که نامش بر آن باشد .

و قرآن می گوید : هر چیزی به نام خداست .

لِلَّهِ مُلکُ السَّمَوَاتِ وَ الاَرض

پس عزّت و اعتبار من نیز به نام اوست و تنها او می تواند از باجه ی وجود من وجاهت و آبرو را بازپس گیرد .

البتّه قانون چک را شما خوب می دانید که صاحب نام می تواند با امضایی که پشت چک می زند ، دریافت آن را به دیگری واگذار کند .

از این رو اگر دیدی کسی می تواند آبروی کسی را بریزد به خاطر آن است که خداوند امضا کرده است ، و البتّه او همچنان که خود بارها گفته است و ما نیز بارها تجربه کرده ایم ، حکم است و کارهایش همه بر اساس حکمت و حساب و کتاب است .

               درنیفتد هیچ برگی از درخت

                                                    بی قضا و حکم آن سلطان بخت

پس کاری به کار کسی نداشته باش و مستقیماً به سوی خدا حرکت کن و تنها از درگاه او تمنّا کن و بخواه و تنها از درگاه او پوزش خواسته و عذرخواه باش .

 

منبع : سلوک باران ، نوشته محمدرضا رنجبر ، دفتر اول

 

 

 نظر دهید »

نغمه ی دل

20 تیر 1390 توسط طیبی

چه انتظار عجیبی !


تو بین منتظران هم عزیزمن چه غریبی

عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت

چه بی خیال نشستیم ، نه کوششی ، نه دفاعی

فقط نشسته وگفتیم : خدا کند که بیایی

گل ها به انتظار تو می شکفند

گیسوان پریشان شب بر سرو روی تنهایی مان سایه افکنده وبی تو روزهای شب زده از هم می گریزند .

مقیاس غربتمان را اندازه ای نیست ، عمرها در حسرت دیدارت ایام را می گذرانند وپیر می شوند .

هر جمعه ابری تر از همیشه به انتظارت می بارند تا تورا ببینند . ثانیه ها بی درنگ می دوند وروزها ازپس هم عبور می کنند تا آمدنت نزدیک تر شود .

ای موعود !

دیروزهارا در انتظار تو به امروز رسانده ایم ، پنجره ای نیست که به سمت آمدنت باز نباشد فرداها را هلهله ای باران نمودیم وبا اسپند ،کوچه پس کوچه های بارانی شهر را پر کرده ایم .

بهار همیشه کی می رسی؟

گل ها هنوز هم به انتظارت می شکفند وبر سر راهت نشسته اند . ناقوس های دلتنگی هر روز بی صداتر از همیشه می نوازند ودل ، جایی برای نیامدنت نگذاشته است .

این جا نگاه ها برای آمدنت شعله ور می شوند و دیده گان خسته مان را می سوزاند.

تو آغازی برای زیستن ، تکیه گاه تنهایی مان هستی وما چونان کبوتران در قفسیم.

پرواز را به ما هدیه کن تا گرد حریم قدسی ات پر باز کنیم و پروانه وار بسوزیم .

تمام شب ها را به نذر آمدنت چراغانی کرده ایم گویا ستارگان به زمین آمده اند . زمین دست بر زانوان ناتوانش گرفته و به انتظارت ایستاده است .

زخمِ زخم هایِ دل هامان را التیام تویی ، آوازهای در حصار  تو را می خوانند  ،  زودتر بیا .

مسافر سال های دور !

ما قادر نیستیم آرزوهای سرشارمان را ندیده بگیریم .ما چون ابرها می باریم تا شادی زمین را ببینیم و با آمدنت تولد زمین را جشن بگیریم . در گذرگاه ثانیه ها پلک  نمی زنیم تا بیایی .

در این زمانه ی سرکش تنهایمان نگذار !!!

خدا کند که بیایی !

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مدرسه علمیه طوبی بهبهان

اَلَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُم وَ حُسنُ مَئَابٍ
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • فصلنامه طوبی
  • فرهنگی
    • مشاوره
      • چگونگی رفتار با کودکان
    • عکس
    • شعرها و سروده ها
  • مطالب پژوهشی
    • دل نوشته
  • ویژگی های خانواده قرآنی
    • زن ، اشتغال و خانواده از دیدگاه اسلام
  • خبرها
  • لبخند
  • روایت
  • جلوه‌هایی از نور
  • پیام هفته
  • مناجات
  • آموزش
  • مسابقات
  • حکایات و داستان ها
  • چگونگی رفتار زنان با مردان و بالعکس
  • چکیده تحقیق پایانی
  • دینداری فاطمی
  • مناسبات
  • شهدا
  • پیامهای محرمی
  • پیامهای محرمی
  • نکته های شیرین زندگی
  • نکته های شیرین زندگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه


مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس