مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند :

 

أنسک النّاس نسکاً أنصحهم جیباً و أسلمهم قلباً لجمیع المسلمین .

استوارترین شخص نسبت به سیره و تعالیم اسلامی ، کسی است که نسبت به دوستان خیرخواه باشد و قلب وی نسبت به مسلمین پاک­تر باشد .

                                                     (بحار / 71 / 338)

گوش به فرمان تا پای جان

12 دی 1391 توسط طیبی

 

خدایا !

خشنودم ، به حکمی که در علم خود ، به سوی من سوق می‌دهی ؛

و روانه‌ام ، به هر جا که توروانه کنی ؛

و آهنگ کننده‌ام بر آن‌چه تو مرا به سوی آن ، جهت داده‌ای ؛

در جان‌نثاری به پای آن‌چه تو را از من خشنود می‌کند ، بخل نمی‌ورزم ؛

زیرا تو مرا بدان راضی ساخته‌ای .

از هیچ‌ کوششی ‌در آن‌چه تو مرا بدان خوانده‌ای ، دریغ نمی‌دارم .

به سوی آن‌چه به من شناسانده‌ای ، شتابانم ؛

و در راهی گام می‌نهم که تو برایم گشوده‌ای .

                         

                                                    [دانشنامه امام حسین (ع) ، ج13، ص 489و 491 ]          

 1 نظر

منشور سعادت

12 دی 1391 توسط طیبی

امام زمان ، ظاهر و باطن ائمّه (علیهم السّلام)

 

عالم جلیل‌القدر اسلام شیعه محمّد بن حسن حرّ عاملی (رضوان الله علیه) در کتاب بسیار نفیس « اثباط الهداه » حدیث مهمّی در مورد امام زمان (علیه‌السّلام) آورده است . حضرت صادق (علیه‌السّلام) از اجداد طاهرینش از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدد ائمّه را نقل می­کند تا می­رسد به نام مبارک امام زمان که می­فرماید : و هو ظاهرُِهُم و باطِنُهُم « این وصیّ دوازدهم ، ظاهر ائمّه و باطن آنان می­باشد » .

یعنی حضرت ، جامع خصوصیّات  ظاهری و باطنی امامان و مظهر همه­ی کمالات آنان می­باشد . باطن معصومین ، همان ولایت الهیّه­ی آنان می­باشد .

یکی از عرفا در مورد ولایت عبارتی دارد که ابن تیمیّه که از متعصّبان و معاندانی است که بسیاری از اهل تسنّن هم او را قبول ندارند و نیز عدّه‌ای از ظاهربینان از شیعیان که با دیده­ی سطحی به کلام نظر کرده­اند ، برآن اشکال و ایراد گرفته­اند . آن عارف گفته است : ولایت ، اعظم از نبوّت است . منظور از این جمله ، این نیست که امام بالاتر از پیغمبر است . بلکه مراد این است که بُعد ولایت یک نبی ، از بعد نبوّتش بالاتر است ؛ زیرا تمام انبیاء ، ابتدا ولی هستند سپس نبی و تا به مقام ولایت  نرسند ، به مقام نبوّت نخواهند رسید . دایره­ی اوّل ، دایره­ی ولایت است . ولایت ، درخت است ؛ امامت و نبوّت ، میوه است . هر پیغمبری ،  جهت ولایتش از جهت نبوّتش قوی­تر است . از ثمرات ولایت ، گاهی نبوّت است ، گاهی امامت است و گاهی هر سه جهت در یک فرد جمع می­شود ، هم نبی است ، هم رسول ، هم ولی و هم امام . ولایت ،  مقام قرب الهی است که دارای آثار و لوازمی است .

پس معنای کلام آن عارف ، این است که : شخصی که هم نبی است و هم اوّل ، بُعد ولایتش از بُعد نبوُتش اعظم می­باشد . زیرا نبوتش یک مأموریّت است که ممکن است تعطیل هم بشود ؛ امّا بُعد ولایت ، تعطیل­بردار نیست . مانند همه­ی انبیاء گذشته که الان نبی نیستند ، نبوُتشان تمام شده است ؛ امّا ولایتشان ـ که همان بُعد معنوی و اتّصال به عوالم ملکوتی و ربط با خداوند و قرب معنوی است ـ همیشگی است که از آثار ولایت ، تصرُف در موجودات به اذن الله می­باشد که به آنان مرحمت فرموده است .

در زیارت نامه‌ی امام زمان (علیه‌السّلام) می­خوانیم :

السَّلامُ علیک نورَالله الذی یَهتَدِی بِهِ المُهتدون

« سلام بر تو ای نور خداوند که به وسیله­ی آن هدایت می­شوند ، راه­یافتگان »

فعل مضارع دلالت بر تجدّد و دوام دارد و دیگر اینکه گاهی معنای شأنی دارد و گاهی معنای فعلی . مراد از عبارت این است  که : امام زمان که نور خدا هستند ، هدایت بخشی حضرت دائمی است و مستمر ؛ همه­ به هدایت و برکت نور آن حضرت ، هدایت می‌شوند .

الان هم انوار آن حضرت موجود است ؛ هر کس گیرندگی داشته باشد از نور حضرت ،  بهره می­برد . امروز تمام کمالات و معارف و هدایت­ها و انوار و اعمال خیر همه و همه به برکت آن حضرت است . اگر عنایت و لطف او نباشد ، از هیچ کس هیچ خیری صادر نمی­شود .

چهارده معصوم (علیهم السّلام) نور واحد هستند ؛ ولایتشان یکی است ؛ در عین حالی که هر یک خصوصیّاتی دارند ، با هم عینیّت دارند ؛ ولایتشان واسطه‌ی فیض خداوند ، در عالم هستی است !

فراموشی و غفلت از امام زمان ، بسیار ظلمت­آور و باعث کدورت و عقوبت وگوش‌مالی است . یاد آن حضرت نباید اختصاص به روز جمعه و دعای ندبه داشته باشد و بس !

                             

                                       منبع : کتاب نکته ها از گفته ها ، آقای فاطمی نیا

 نظر دهید »

دل‌نوشته‌ای برای حضرت زینب (سلام الله علیها)

11 دی 1391 توسط طیبی

به مناسبت اربعین حسینی

 

 

     از دور خاک‌های گرم کربلا را با قدم‌های آکنده از خستگی و درد پیموده‌ام تا شاید بر این ورق زرنگار خود صفاتی از بانوی ادب و احترام بیان کنم . بانوی من ! تو با قدم‌های خسته و خون‌آلود خود بر پرده‌ی روزگار کوفه پا نهادی و از سراپرده‌ی کربلا سخن به زبان آوردی . از دست‌های بریده‌ی آن قمر بنی‌هاشم و گلوی شکافته‌ی علی اصغر ، لب به سخن گشودی تا که شاید مرهمی بر این دل‌های خسته و خون‌آلود باشد . باری از خاک گرم کربلا بوی خون و آتش می‌آید و لباس‌های خونین مردان جاوید بر پهنه‌ی آن خاک بر زمین غم و اندوه جای گذاشته و نورِ هستیِ سوّمِ آن ماه عالمتابِ علیِ ، بر قتلگاه ، نوای الله اکبر سر داد و نور دیده‌ی او با شمشیر ملعون بر زمین نیلگون جای گرفت و ناله‌های سوزان کودکان زجرکشیده‌ی آن دیار بر صحرای خشک حجاز سر برآورده بود و دست‌های آن قمر بنی‌هاشم بر لا به لای کوچه‌باغ‌های خشم و عذاب فرو گرفته بود و آب فرات از دیدن آن نور دیده‌ی حق سر به دامان طبیعت گذاشت و رو به سوی دیار عاشقان بر لاله‌گون‌های دشت سرازیر شد تا شاید ناله‌های به خون خفته‌ی رقیّه‌ی سه ساله را در طبل غمناکی خود به صدا درآورد و ناله‌های پر از درد او را در عمق این دنیای بیکران بر تار و پود قلب‌های گسیخته و بیدادگر به نظاره کشاند و از گلوی تیرخورده‌ی آن شش ماهه خون و عزا ، سرود آزادی و آزادگی برخیزد.

 

بانوی من ! آنگاه که آن ماه عالمتاب در تار و پود این خاک گرم بر زمین افتاد ، چلچله‌های عرب بر ساقه‌های بید آن دیار نوید پیروزی در می‌دادند و بر کوچه‌باغ‌های دشت کربلا سرود عشق می‌خواندند و نوا در می‌دادند که ای عاشقان به پا خیزید که گویی بر قلب‌های تپیده‌ی آن ظالمان بدعت‌ها و دشمن‌های سنگین بر دوششان بارور می‌شود و از جام شراب‌های آنها تلألؤ بیدادگری به پا می‌خیزد و از نیزارهای آن دیار خواهم پرسید که آن علی اکبر جوان بر چشمه‌سارهای زندگی چگونه لبخند زد و دو رخت سپید عشق را بر تن پوشید و به سوی حق لبّیک گفت و آن علمدار کربلا که بر قامت خود استوار بود و بر مولای خود نام عشق می‌خواند . حال با نور دیده‌ی حق پا به سوی آن معبود گذاشت .

         و تو ای بانوی من ، با آن جوان قدار کربلا که بر حکم الهی ، به مصلحت خدایی ، شربت بیماری را چشید ، خواهید توانست نوای حسینی را بر دیار حجاز تا آخرین نقطه‌ی این سرزمین خدایی به صدا درخواهید آورد و آن ناله‌های درهم کشیده و خون‌های بر زمین ریخته را با دیده‌ی خود گذراندید و حال آنها را با کمال سعادت و نورانیّت به محضر مبارک اسلام و مسلمین به اوج خود رساندید و طبل شهادت و آزادگی را در این دیار خاکی به صدا درآوردید تا شاید مرهمی باشد بر این دل‌های خفته و به خواب‌رفته‌ی انسان‌های دردمند و آن قیام خونین را در سر تا سر وجود به نظاره خواهید رسانید .   

 

                                                                         نرگس آچاک پور (طلبه پایه دوم)

 1 نظر

وصف اهمّیّت پژوهش

10 دی 1391 توسط طیبی

 

آنگاه که در خلوت جاری خود نشسته و بر پهنه‌ی این زمین پهناور به گشت و گذار می‌پردازم و با دیده‌ی تفکّر خود به اعماق رویایی زندگی در حال حرکت فکر می‌کنم ، می‌بینم که در اعماق آن‌ ،چه بینش شگرفی نهفته و هر لحظه که با خود فکر می‌کنم که این حقایق و باورهای روزگار از پس کدامین پرده‌ی خلقت به وجود آمد و در سراپرده‌ی متفکّر من نمود پیدا کرده ، آنگاه با قلم جاوید خود بر صفحه‌ی سپید زندگی شروع به نوشتن می‌کنم و از رویایی‌ترین افق‌های بیکران روزگار گفته و از دشت و باغ‌های این دیار باقی تا مرواریدهای اعماق دریای همیشه خروشان و پروانه‌های رنگارنگ دشت عشق ، لب به سخن گفته و آن را بر پرده‌ی ذهن خود به تماشا می‌نشانم تا شاید آن نگفته‌های مشق زندگی بر رخسار مخازن مکتوب به خاک نشسته‌ی ما طلوعی دوباره داشته باشد و هر صبح با دمیدن افق‌های سپید زندگی آن را ورق زده و با دست‌های کوچک خود بر سایه‌سار نردبان‌های ترقّی و پیشرفت بالا رفته و وموجی از بیداری و آگاهی در من نموّ پیدا کرده و باز خواهم نوشت که تو ای قلم ! آنگاه که به حرکت درمی‌آیی و بر تفکّر و نمود من جلوه‌گر می‌شوی ، بر بلندای ساقه‌های تنیده‌ ، باب معرفت و عشق باز می‌شود و کبوتر ایمان و پاکی من به پرواز درمی‌آید و از عمیق‌ترین و زیباترین نام وجود معنوی و گلدسته‌های احمدی و نبوی بر زندگی من سایبان انداخته و با کمال سعادت حقیقی آشنا شده و نور حقیقت و بیداری در من نمایان می‌شود و خلوص و آگاهی آن رادمردان نمونه‌ی اسلام بر من پدیدار می‌شود و گل‌های رنگارنگ نماز و مناجات بر پهنه‌ی این آسمان برافراشته به پرواز درمی‌آیند و حال درمی‌یابم که این نور معرفت حقیقی با توکّل به یگانه معبود و با جست و خیز کردن این نوکِ بی‌صدای رنگارنگ در من بیداری و آگاهی به وجود می‌آورد و کمالات و افتخارات سرتاپای وجود من را فرا خواهد گرفت و روزی خواهد آمد که با آن خواهم نوشت که ای جهانیان ، آن ستاره‌ی سپید از پشت ابرهای روزگار نمایان شد و چهره‌ی خود را بر این دیار خاکی باز کرد و نور حقیقی خود را در این دنیای عالمتاب گسترانید .

 

                                                                    نرگس آچاک پور (طلبه پایه دوم)

 

 نظر دهید »

مسابقه بزم فرات (مراسم عزاداری در روستای قلعه سید مقیم واقع در شهرستان بهبهان)

07 دی 1391 توسط طیبی

مراسم عزاداری در روستای قلعه سید مقیم واقع در شهرستان بهبهان

 

هر ساله با طنین­انداز شدن بوی محرّم و سیاه‌پوش شدن شهرها و روستاها ، روستای سرسبز ما هم با این نوای حسینی ، سیاه‌پوش شده و صدای یا ابا عبدالله الحسین از گوشه گوشه‌ی آن به پا می‌خیزد و شوری حسینی در آن به وجود می‌آید . جوانان تلاشگر آن از همان روزهای قبل از ماه محرّم ، مسجد را که محلّ سینه‌زنی و عزاداری می‌باشد ، با پارچه‌هایی آغشته به رنگ سیاه ، تزیین می‌کنند . از همان شب اوّل محرّم ، شروع به سینه‌زنی و زنجیرزنی کرده و عدّه‌ای هم برای نوحه‌خوانی آماده می‌شوند . آنها با وجود آنکه روزها به کار و تلاش در کشاورزی می‌پردازند و شب خسته و کوفته می‌باشند ، ولی با شور و عشقی حسینی به مسجد می‌آیند و تکلیف خود را انجام می‌دهند ؛ تا اینکه شب آخر فرا برسد . در این شب بیشتر از شب‌های دیگر سینه‌زنی می‌کنند و تا پاسی از شب ادامه دارد و در روز عاشورا ابتدا یکی از بچّه‌های روستا ، زیارت روز عاشورا که مخصوص به همان روز است را می‌خواند و مردم کم کم در مسجد جمع شده و از پیر و کلان ، خرد و جوان ، خود را به آنجا رسانیده و یک ماشین را با پارچه‌های سیاه ، سیاه‌پوش کرده و نوحه‌خوان‌ها در جایگاه خود در ماشین قرار می‌گیرند و مردها پشت سر ماشین و و پشت سرِ آنها ، زن‌ها با چادرهای سیاه و عدّه‌ای از آنها هم عَلَم به دست قرار می‌گیرند .

جوان‌ها با شور و حال بیشتری نسبت به شب‌های دیگر در این مراسم شرکت می‌کنند . آنها مسیر کوچه‌های روستا را در پیش گرفته و به عزاداری پرداخته و در جلوی درب خانه‌هایی که مصیبت دیده باشند ، تجمّع می‌کنند و با یاد ابا عبدالله الحسین ، عزاداری می‌کنند و یک مسیر طولانی را طیّ می‌کنند تا اینکه دوباره به مسجد برمی‌گردند . یعنی یک دور کامل در روستا را پیموده ، سینه‌زنی می‌کنند و به مسجد برمی‌گردند تا اینکه نزدیک به اذان ظهر برسد .  اگر اذان را گفت و رسیده بودند که نماز می‌خوانند ولی اگر نگفته باشد ، همان جا دوباره به سینه‌زنی پرداخته و بعد به یاد ظهر روز عاشورا نماز ظهر و عصر را همراه با جماعت در مسجد می‌خوانند و بعد از برپایی نماز ، نذری‌هایی که مردم آماده کرده‌اند به مسجد آورده و همان جا میل کرده و سپس راهیِ خانه‌های خود می‌شوند و استراحت کرده و در شب شام غریبان نیز دوباره به مسجد می‌آیند و عزاداری و سینه‌زنی خود را به یاد شام غریبان انجام می‌دهند تا شاید یادی هرچند ناچیز کرده باشند از آن واقعه‌ی بزرگ که هر روز و هرساله با عظمت و شور حسینی بیشتری انجام می‌شود .

و از خدا می‌خواهیم که این جمله عزاداری‌های هرچند ناچیز را از مردم ما قبول گرداند .

 

                                                                 آمین ، یا ربّ العالمین

 

        نرگس آچاک پور  / استان خوزستان  / شهرستان بهبهان  /  مدرسه علمیه طوبی

 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 50
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علمیه طوبی بهبهان

اَلَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُم وَ حُسنُ مَئَابٍ
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • فصلنامه طوبی
  • فرهنگی
    • مشاوره
      • چگونگی رفتار با کودکان
    • عکس
    • شعرها و سروده ها
  • مطالب پژوهشی
    • دل نوشته
  • ویژگی های خانواده قرآنی
    • زن ، اشتغال و خانواده از دیدگاه اسلام
  • خبرها
  • لبخند
  • روایت
  • جلوه‌هایی از نور
  • پیام هفته
  • مناجات
  • آموزش
  • مسابقات
  • حکایات و داستان ها
  • چگونگی رفتار زنان با مردان و بالعکس
  • چکیده تحقیق پایانی
  • دینداری فاطمی
  • مناسبات
  • شهدا
  • پیامهای محرمی
  • پیامهای محرمی
  • نکته های شیرین زندگی
  • نکته های شیرین زندگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه


مدرسه علمیه طوبی بهبهان

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس