میلاد حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)
ولادت حضرت ابوالفضل العباس
یک جرعه آفتاب/عباس در آیینه کلام معصومین(علیهمالسلام)
به کوشش: محمدکاظم بدرالدین
” در یکی از رؤیاهای صادقه آمده که پیامبر اکرم(ص) به عباس(ع) فرمود: «خداوند چشمت را روشن گرداند. تو بابالحوائج هستی. از هر که خواستی شفاعت کن».[105]
” در آن هنگام که علی(ع) در بستر شهادت بود، عباس را طلبید و او را به سینهاش چسبانید و فرمود: «به زودی در روز قیامت چشمم به وجود تو روشن میگردد».[106]
” روایت شده: وقتی که روز قیامت برپا میشود، پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: به حضرت زهرا(س) بگو برای شفاعت و نجات امت چه داری؟ علی(ع) پیام پیامبر را به حضرت فاطمه(س) ابلاغ میکند. حضرت فاطمه(س) در پاسخ میفرماید: «ای امیرمؤمنان! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد مقامِ شفاعت کافی است».[107]
” نیز نقل شده که سیدالشهدا(ع) پس از گریستن شدید خطاب به قمر بنیهاشم(ع) فرمود: «برادرم! خداوند پاداش نیک به تو بدهد. تو در راه خدا به طور کامل جهاد کردی».[108]
امام سجاد(ع) میفرماید: «برای عباس در پیشگاه خداوند بزرگ، مقامی است بس ارجمند که همه شهیدان در روز قیامت به آن مقام حسرت میبرند».[109]
امام صادق(ع) میفرماید: «عموی ما عباس(ع) ـ پسر علی(ع)ـ بینشی تیز و دقیق و ایمانی محکم و استوار داشت. در رکاب برادرش با دشمنان جهاد کرد و به خوبی از عهده آزمایش الهی برآمد و به مقام شهادت رسید».[110]
اشاره/شکفتن «ماه»
محمدکاظم بدرالدین
زمین مدینه، با نیمنگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب، جمعه،چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر میبخشید. بلور دلهای شیفتگان امیرالمؤمنین علی(ع)، لبریز از شور و عشق میشد و کوچههای بنیهاشم، آغوش خود را به روی زائران خانه حضرت میگشود. چهره علاقهمندانِ اهل بیت را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی میگرفتند. «ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی(ع) و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود. امالبنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی(ع) کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید. بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک گشودند.
چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست، امام(ع) با واژهای مهرآفرین و روحافزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد.[111]
در دامان علی(ع)
عباس، در خانهای ولادت یافت که بر خاک قرار داشت؛ ولی از افلاک برتری یافته بود؛ خانهای که فرشتگان با خضوع و خشوع در آن فرود میآمدند؛ محلّ نزول اسرار هدایت بود و آغوش مهربان آن، پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار به شمار میرفت. عباس در کودکی، زورقنشین دریای بیکرانه معرفت بود و چون ماه تابان، از خورشید وجود پدر نور میگرفت. با فِراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشهچین خرمن حقایق ولایت بود و از بلندای بینش امام، بهرههای بسیار میبرد. علی(ع)، عباس را به کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. این عباس است که گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستانهاست و زمانی احادیث و برنامههای اسلامی در مسجد به دیگران میآموزد و گاهی به تهیدستان و بینوایان کمک میکند.[112]
همراه و همراز امام مجتبی(ع)
دوران خلافت امام مجتبی(ع) بسیار کوتاه بود. ایشان مدت شش ماه و چهار روز در کوفه خلافت کرد. امام مجتبی(ع) با دیدن بیوفایی یاران، برای حفظ جان و ناموس افراد بیگناه، ازحکومت کناره گرفت و حضرت عباس نیز با پیروی از ایشان سکوت کرد.[113] عباس در طول دوران امامت امام حسن(ع) با همه توان، در رکاب یاوری او بود. دراین دوران، به جهت مخالفتها و دشمنیهایی که معاویه و کارگزاران پلیدش درباره امام حسن(ع) به عمل میآوردند و خطر آنان همواره حضرتش را تهدید میکرد، عباس به شدت در نگهبانی برادرش میکوشید. عباس، در دوران امامت امام مجتبی(ع) «بابالحوائج» شیعیان بود. مستمندان را از الطاف و عنایت برادر خویش بهرهمند میساخت. گرسنگان را سیر میکرد و برهنگان را میپوشانید. نیازمندان و پرسشگران، به درِ خانة امام حسن(ع) میآمدند و نیازهایشان را به عباس میگفتند. در همه موارد، قمر بنیهاشم، مشکلات آنان را با برادرش امام حسن در میان میگذاشت و فرمان برادر را درباره آنان اجرا میکرد. نیز آنگاه که تیغ تیز دشمن، وجود امام حسن را گلچین کرد و دشمنان پلید، پیکر پاک حضرت را تیرباران کردند، غیرت و رشادت علوی، قبضه شمشیر عباس را به حرکت درآورد؛ اما او سخنانِ امام خود را یاد آورد و پیروی محض از امام که سرلوحه زندگی درخشانش بود، او را به خویشتنداری فراخواند.[114] امام صادق(ع) در آغاز زیارتنامه ایشان میفرماید: «سلام بر تو ای بنده نیکوکار و فرمانبر خدا و پیامبر خدا و مطیع امیرالمؤمنین(ع) و حسن(ع) و حسین(ع)».[115]
گفتار مجری
دریای ادب
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی در برابر افرادی است که در مقایسه با انسان دارای برتری باشند. علی(ع) در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن(ع) در فراگیری ادب فرمود: «یا بُنَیَّ! اَلْاَدَبُ لِقاحُالعَقلِ، وَ ذَکاءُالقَلبِ و عُنوانُالفَضلِ؛ پسرم! ادب، بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش است.»[116] و نیز فرمود: «لا میراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست».[117]
حضرت عباس(ع) نیز از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود.
روایت شده که عباس، بیاجازه در کنار امام حسین(ع) نمینشست و اگر پس از اجازه مینشست، مانند عبد خاضع، دوزانو در برابر مولایش مینشست.[118] کانَ کَالعَبدِ الذلیل بَینَ یدَیِ الوَلیِّ الجَلیلِ؛ عباس همچون بردهای حلقه به گوش در برابر امام(ع) بود.[119]
عباس(ع)، هرگز امام زمان خوبش را برادر نمیگفت؛ بلکه همواره به امام حسین میفرمود: سیدی و مولای؛ یا اباعبدالله؛ یابن رسولالله؛ جز در مورد آخرین ساعت عمر، در لحظه شهادت، که صدا زد، «برادر، برادرت را دریاب».[120]
هنگام ظهور برترین ادب و احترام قمر بنیهاشم، هنگام ورود او به شریعه بود. لحظهای که دست در آب فروبرد تا کام تشنه خود را جرعهای بنوشاند، ناگاه یاد عطش مولای خود نمود و بیدرنگ آب از دست خود فروریخت و تشنه از شریعه خارج شد.[121]
□
ایمان و وفا سایه بالای تو بود
ایثار علی نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا عباس
دریای ادب میان لبهای تو بود[122]
شعر
ماه بنیهاشم
سعید بیابانکی
کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف
تاکوش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف
کیست این راز پریشانی من در موهاش
تکیهگاه سر شوریده من بازوهاش
کیست این عطر غزل میوزد از پیرهنش
ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش
این که میخندد و میخواند و میرقصد و مست
میرود بوی خوش پیرهنش دست به دست
نازپرداز همه نازفروشان زمین
ساقی، اما ز همه تشنهلبان تشنهترین
نشئهافزای دل و جان خماران مستیش
دستگیر همه خستهدلان بیدستیش
کیست این سروقدِ تشنهلبِ مشک به دوش؟
اینکه بیاوست چراغ شب مستان خاموش ؟
اینکه آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است؟
کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟
گره واکردن از آن زلف سیه لازم نیست
حتم دارم که به جز ماه بنیهاشم نیست
رزیتا نعمتی
کوتاه و گویا
میلاد اباالفضل(ع)، ماهتاب شبهای غریبی حسین(ع) و اسوه باشکوه جانبازی مبارک باد!
“
اباالفضل، آیهایست برای معنی سوره ایثار که از حرمت اسمش، درهای آسمان گشوده خواهدشد.
“
عباس(ع)، چراغ خانه اهل بیت(علیهمالسلام) در شبهای بیپناهی تاریخ است.
“
السلام علیک، ای کهکشان سوخته! سوسوی ستاره حضور تو در شب میلادت مبارک باد!
“
ای ماه بنیهاشم! چه باشکوه در روز میلادت، فرشتگان بر قداست دستهایت بالافشانی و هلهله میکنند!
“
عباس، زلالی زمزم، صفای مروه، عطش اسماعیل و جهاد نفس در رمیجمرات است که بیعشق او کعبه دل، حاجی ندارد.
یا بابالحوائج! امروز که آفتاب میلاد تو، آفتابگردان جانها را به سمت تو مایل کرده است، ما را دریاب!
“
عباس(ع)، زیباترین منظره بردباری است که میتوان از پنجره ایمان به آن نظر افکند.
“
عطش اباالفضل، نماد زنده نگه داشتن تشنگی به ذات الهی است و این عطش، با اقتدا به عباس ممکن میشود.
“
مبارک باد میلادت، ای آن که از ابتدا، فراتِ چشمهایت در کنار دشت کربلای پیشانی تو، به تیر عشق حسین نشسته بود!
“
عبّاس، شمعی است که زندگی در شعلههای آن، روشنیبخش هر دو جهان است.
“
امشب، چلچلههایی از نور در خانه علی، بشارت حلول ماه قبیله را میدهند؛ مژده طلوع اباالفضل(ع).
اباالفضل(ع)، اسوه پایمردی، مفهوم همدردی، تقوای پنهانی و سلوکی عرفانیست.
برای اباالفضلگونهشدن، باید از دریچه چشمان حسین(ع)، جهان را نگریست.
مبارک باد میلاد بزرگ علمدار کربلا، نگین درخشان عاشورا، آمیزه لطافت و استقامت، عباس(ع)!
پی نوشت:
[105] . محمدمهدی المازندرانی الحائری، معالی السّبطین، تبریز، ناشر: حاج سیداکرم قُرَشی، بازار صفی، چاپ قدیم، ج1، صص 276 و 277.
[106] . همان، ص277.
[107] . معالیالسبطین فی احوالالسبطین الإمامین الحسن و الحسین، ج1، ص276.
[108] . همان.
[109] . بحارالانوار، ج44، ص298.
[110] . سید محسن الأمینی، اعیانالشیعه، تحقیق: حسن الأمینی، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ج7، ص430.
[111] . احمد لقمانی، سپهسالار عشق، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، زمستان 76، چ 1، صص17 ـ 19. با تلخیصِ اندک.
[112] . محمد محمدیاشتهاردی، پرچمدار نینوا، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1378، چ 2، ص44.
[113] . ابوالفضل هادیمنش، ماه در فرات، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381، چ 1، ص49.
[114] . سپهسالار عشق، ص47، با تغییرو تصرف اندک.
[115] . کاملالزیاره، ص258.
[116] . ارشادالقلوب دیلمی، ص160.
[117] . نهجالبلاغه، حکمت 54.
[118] . محمد محمدی اشتهاردی، پرچمدار نینوا، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1378، چ 2، ص43.
[119] . امیرحسین علیقلی، هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی حضرت ابوالفضلالعباس، انتشارات عابد، چ 2، ص44.
[120] . همان.
[121] . سپهسالار عشق، ص101.
[122] . سیدرضا مؤید خراسانی، از آینه ایثار، ص63.